: پی

 

۲ ماه پیش موقع رفتن به مهمونی، خم شده بودم روی  پله ها و داشتم بند کفشامو  میبستم که هی این موهام میومد تو صورتم!!  هی سرمو یه تکون میدادم که بره کنار! دوباره میومد تو صورتم!

دیگه کلافه شدم بیخیالش شدم! گفتم اصلا هر چقدر دلش میخواد بیاد توی چشمم  ببینم کی روش کم میشه!!

یه دفعه یه سووووسک  از توی چشمم سر درآووورد!!

با روسریم سوسک رو پرتش کردم  اون دنیا و انقدر ترسیده بودم و حالم بد شده بود که  جیغ میزدم و چند دور توی پله ها بالا پایین رفتم و بعدشم پریدم وسط کوچه!!! gerye بیچاره همسایه ها فک کرده بودن یکی آتیش گرفته!!

هنوزم که یاد اون صحنه میوفتم  اشک توی چشمام جمع میشه!!! خدا قسمتتون کنه بعد به من بخندین!!gerye

از اون روز تا حالا  یه تیک عصبی پیدا کردم!!!  یه توهم کاذب!!! تمام سیستم عصبیم  یه دفعه با هم واکنش میدن!! نصفی از تفکراتم حول سوسک میچرخه!!

وسواس سوسک پیدا کردم!!!! 

چند روز پیش بند کیفم خورد به پام! بعد شلوارم پامو آروم نوازش کرد! یه دفعه فک کردم سوووسکه!!! یه جایی که نباید جیغ میزدم جیغ بنفشیییی زدم!!gerye

تا حالا چند بار شب موقع خواب گوشه پتوم اومده تو صورتم! فک کردم سوسکه! نصفه شب جیغ زدم همه پریدن!!

سر میز داشتیم ناهار میخوردیم! صدای آروم راه رفتن سوسک روی نایلون اومد! جیغ زدم !ناهار همه کوفتشون شد!!  بعد فهمیدم  یه کیسه زیر میز بوده! مامانم پاش خورده بهش!!!

و....

جون من یکی بیاد منو درمان کنه!!! اگه همینچوری پیش برم تا چند وقت دیگه بابام منو میکشه!!!! ( با توجه به عکس العمل هایش در موارد فوق این مسئله پیش بینی میشود!) 

 تازشم میدونم که نصفی از پست هام داره در مورد سوسک میشه! خب چه کنم! دل مشغولیه اصلیم شده!!!گوسفند

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نمیدونم چرا وقتی این خدا می خواد به من فاز بده زمان و مکان رو اصلا در نظر نمیگیره!!!gerye

 چند روز ‌پیش نشسته بودم و داشتم مثل کنیز کفگیر خورده به جون مامانم غر میزدم که : من دلم استخر می خواد! چرا یکی پیدا نمیشه منو ببره استخر! پوسیدم از بی استخری! روحیه ام از بس آب ندیده شکل  کرم خاکی شده و ...

هنوز پاراگراف بالا رو کامل بیان نکرده بودم که غزاله زنگ زد.

گفت : چند تا بلیط مجانی استخر کوثر برای فردا دارم. مینا و بنفشه هم میان. تو هم نه نگو بپر بریم!

من:[*****

کلی ذوق مرگ شدم و بعدش  یه ساعت داشتم پشت تلفن قربون صدقه غزاله میرفتم و حال میکردم و با غزاله بحث میکردم که چه ساعتی بریم و به فلانی هم بگو بیاد و اینا دستتو بکش

بلافاصله بعد از اینکه تلفن رو قطع کردم یه نفس عمیق کشیدم و یه دفعه  یادم افتاد که چیزه چیز دیگه.. یعنی اون موقع نمیتونسم برم استخر

وای که چقدر اون لحظه  دلم میخواست بپرم توی همین استخر بدون آب خونه خودمون و انقدر  کرال سینه و پروانه و قورباغه شنا کنم تا خفه بشم! 

 

 

نظرات 57 + ارسال نظر
مرجان سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلام خاله سوسکه ((=

اون خطی که نوشته بودی موهات میومد جلو چشمت و بعد گفتی بیخی ببینم کی روش کم میشه کلی خنده ام گرفت ... بترکی گیلاسک

با صدای بلند داد بزنم چرا نتونستی بری استخر ؟

سلام دختر بی ادب زبووووووون
شه باحال!!!!
مرجانی تو داد بزن ببین چه جوری لنگه کفشمو میکنم ته ته حلقت!!!
پررووووووو

نگین چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ق.ظ http://ariai.blogsky.com

سلام گیلاسممممم
خوبی ؟
ببین واقعا لذت میبرم
کیف میکنم وقتی خدا اینجوری حالتو میگیره
اصلا خدا داره اون بالا فقط بهت میخنده :))))
من میدونم چرا نتونستی بری استخر ...
بگم ؟
اوممممممممممم ...
بگم دیگه ؟
=))
گیلاس بیا پیشه خودم درمانت کنم باور کن خودم ترتیبه خوب شدنتو میدم !!
فکراتو بکن خبرم کن !!
هوارتا بوسسسس

پ.ن : الان دیر وقته من تک بزنم .... فچ کنم خوابی ... فردا تلافی میکنم

سلاااام نگین بی معرفت من
خوووبم
تو روحت!!!
تو نشستی خدا رو تشویق مکنی اونم جو گیر میشه اینجوری میکنه!!
نیمیدووونی!!!!
عقلت نمیرسه عجیجم
خب کار داشتم حتما سوووووووت

مرسی!!!‌هنوز از جونم و جوونیم سیر نشدم که خودمو بدم دست تو!!!
میشناسمت!!!
همون اوندفعه که با کادو میخواستی حالمو خوف کنی بسه !!
بووووووووووووووووس

دیدی چی شد؟؟!!! تکت خورد تو ملاج دکترم!! کوفتم شد!!

نگین خطاب به مرجان چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ق.ظ

مرجان جونه من داد بزن بگو را نتونسته بره

پ.ن : ولی اینجوری تو گفتی حافظم شک کرد :)))

نگیییییییییییین میام اون لنگه کفشه رو از توی حلق مرجان در میارم میکنم توی حلق توا!!!!
برو خونتون بچه..
خب عقلتون ناقصه!!! کج فهمی دارین!

ذهن پوچ چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:13 ق.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

السلام علیک یا گیلاسی ....
چی بگم.......................
خسته نباشی................
فقط همین....................
سلامت باشی...............
فقط همین...................
به کلاس دوم خوش آمدی...
فقط همین...................
النظافة من الایمان...........
فقط همین....................
شب خوش....................
فقط همین....................
فچ کنم سادیسم دارم.......
فقط همین...................

ورحمه الله ...
هیچی ..
سلامت باشی
به درک..
پاینده باشی
به جهندم
تک ماده کردم عمو
ما هنوز درسمون به اونجاش نرسیده
بازم به درک
وقت بخیر
گور باباش
خوب میشی ننه
لنگه دمپایی

ذهن پوچ چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:15 ق.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

می خونمت...
خسته نباشی.........

خسته میشیا!!!
خدا قوت

شمیم چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:05 ق.ظ http://shamim-26.blogsky.com

ای مایه دار .ای در خونه استخر دار .ای شناگر ...
می خواستی چیکار کنی ؟خودتو خفه کنی ؟اخه چرا .با این خیل هواداران .توروخدا این کارو نکن من اصلا تحمل دیدن یه گیلاس غرق شده رو ندارم .

آره عزیزم! ما با آفتابه دوش میگیریم! توی استخر خالی هم شنا میکنیم! تو هم اگه عرضه داری یه خورده مثل ما با کلاس شو!
نههههههههه!! تو رو خداااا دستمو ول کننننن!!! بذار خودمو توی استخر خفهههه کنمممم

الیاد چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ق.ظ http://since1989.blogsky.com

ببینم تا حالا کسی بهت گفته خیلی ... باحالی !!!
نگفته؟ عیبی نداره حتما حسودیشون می شده!!!

تو همین فرمی پیش بری از مهران مدیری ام جلو می زنی!!!

خیلی گلی ...

یه چند نفر می خواستن سر کارم بذارن همین چیزی که گفتی رو گفتن!!! منم بعد چند سال فهمیدم که...
خر خودتی
یعنی تو میگی برم تغییر جنسیت بدم؟؟!!! کی حوصله داره بابا..
خودتی :دی

الیاد چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ق.ظ http://since1989.blogsky.com

در ضمن آهنگتم با یک سری اعمال شاقه رو کامپیوترم save کردم.
.
.
.
جرات داری حساب باز کن بگو اونجا باید به خاطرش پول واریز کنم!!!

ایول کارم در اومد !!!

جدا خسته نباشی!!! به منم یاد بده! چون من با این فرمت هر کاری کردم نتونستم تا حالا آهنگی رو سیو کنم!!

جووون من این یه دفعه رو حالا....

نرجس چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:49 ق.ظ http://narjess.persianblog.ir

وای تو را خدا سعی کن به ترست غلبه کنی.... مگر نه بعدها اذیتت می کنه ها

پیر شدم خواهر!!! دیر اومدی!!! بگذار سرنوشت ما درس عبرتی برای آیندگان باشد!!

الیاد چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:05 ق.ظ http://since1989.blogsky.com

ببینم فرمت عین آدم این آهنگو داری ؟ mp3, wma ...

الهی بمیرم اصل یادم رفت راجع به متنت نظر بدم ...
یه روز یه سوسکه رو با دو تا حرکت وحشیانه و دقیقا به این فرم همچین ناکار کردم که بعد حالم از خودم به هم خورد!!! بیچاره سوسکه ...
بعد از اون روز دیگه دلم براشون میسوزه طفلکیا ...
عجب نظری دادم !!! نه ؟ ...

داشتنش دارم ولی نمیدونم کدوم گوری گذاشتم! من هر چی میریزم توی سی دی باید فاتحه اش رو بخونم! چون دیگه پیداش نمیکنم!!!

بمیری ...

بیچاره اونایی که شاهد اون صحنه بودن!!! سوسکه که حقشه!!! من یه بار سوسک آتیش زدم!!! انزجارم نسبت به سوسک و گربه حد نداره!!!

دلت برای خودت بسوزه که اینا مزاحم زندگیت میشن!!!
نوچ!

غریبه چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:17 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااام بر ناخدایه چشم .. چیزه ٬ یعنی همون گیلیه خودمون

خدا رو شکر سوسک های دست آموزم به خوبی وظیفه شون رو انجام دادن و خیلی خوب حالت رو گرفتن .. دمشون گرم !!

زرشک .. آبجیه ما رو باش .. ملت نون ندارن بخورن بعد تو توی کفی که چرا نمیتونی بری استخر ؟!! ای خدااااا... داد ما اقشار درد کشیده رو از این فئودال هااا بگیر !! آمین

یا حق

اه اه اه!!! باز تو پیدات شد؟؟!!! رفته بودی جنگ دزدان دریایی دوباره جو گیر شدی؟؟؟!!!
زود باش رو کن غنیمت چی آوردی !!!

تو غلط کردی!!! میدمت پیشی بخوره که دیگه از این غلطا نکنی!!! بچه پررووووووو

حالا از کجا مطمئنی ما نون داریم بخوریم؟؟!!! اتفاقا استخر میخوام که نون خشک توش تیلیت کنم بعد بخورم!! یه حااالی میده داداش!!! از آبگوشت بز باش هم بهتر میشه!!!!!
بیا در گوشت بگم: ما خودمون اینجا سرایداریم!!! ولی به کسی نگووو

فائزه چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام منظ جونم
این قده خوچحالم حالت خوف شده
منم مثل تو بلایی سرم اومده که هر وقت یادم می اد این شکلی میشم
تازه برای تو خیلی بهتر تر بوده من داشتم شلوار می پوشیدم بعدش سوسکه توی شلوارم بود وقتی فهمیدم ۱۰ دور دور خونه دویدم بعدش نفهمید م سوسکه کجا اوفتا د یه مدت قیافم این طوری بود
منظ جونم اینقذه دلم برات سوخت منم که همین بغلمون استخر هست ۳ ماهه فقط از کنارش رد میشم و از پشت شیشه نگاش می کنم
خیلی دوستت دارم
خیلی التماس دعا
ماچ و خدافظ

سلاااااااااااام فائزه عجییییج دلم
انقده خوچحالم که تو خوچحالیییییی
بلا نگوو که...
برای اینکه روت کم بشه عرض میکنم: ۲ هفته پیش از حموم اومده بودم و تا این کلاه حوله رو روی سرم کشیدم یک عدد سوک از توش پرید رو سرم!
چند ماه پیش کفشم رو پوشیدم! بعد رفتم دم در! حس میکردم توی کفشم جورابم جم شده و پامو اذیت میکنه!!! بعد که پامو از توی کفش در آوردم یه سوووسک پرید بیرووون!!!! رفته بود اون جلوی کفشم جا نداشت تکون بخوره! هی وول میخورد!
دیگه یه بار نصفه شب موهام روی بالشم ولوو بود داشتم کتاب میخوندم! پشه هم زیاد بود! بعد کتابش هم تخیلی بود! چشمم به نوشته های کتاب بود ولی حس میکردم این پشه ها چقدر حرکتشون باعث میشه موهام تکون بخوره! بعد سرمو برگردوندم دیدم یه سوسک روی موهامه که روی بالشم بود!! داشت میرفت توی گوشم!!! انقدر جیییییغ زدم نصفه شب! بعد جالب اینجا بود که هیچ کس بیدار نشد!!!
تا یک هفته پامو توی اتاقم نمیذاشتم!!
بازم بگم؟؟؟؟؟؟؟
مامانم میگه چون تو میترسی همش سوسکا سراغت میان! توی این چند سال تا حالا به جز من هیچ کس توی خونمون سوسک ندیده!
خسته شدم!
بووووووس
قربونت

اربابیران چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام بر گیلاس

عرض شود که ما که از اون پست قبلی هیچی نفهمیدیم ! اما این یکی کلی حال داد!
اول: آخه مگه سوسک ترس داره؟؟؟؟
دوم: اشکال نداره جانم! بعدا برو استخر! البته اگه اون موقع بقیه بتونن و بخوان برن استخر!!!
سوم: تو با این شانست چرا خودکشی نمیکنی و خلاص؟؟؟

زت زیاد

سلاااااام

عرض شود که علت نفهمیدن پست قبل کم بودن سن و سال شماست! این پست هم فک میکنی که فهمیدی! من که چشمم آب نمیخوره!
اول: پس نداره؟؟!!!
دوم: نخیرم! اصلا من استخر دوست نداشتم از اولش! اون دفعه هم توهم زده شده بودم!! نی می خواااااااااام برم
سوم: به تو چه جانم؟؟؟؟؟

قربونت

شاذه چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ب.ظ

سلااااااااااااااام
آی دلم کباب شد برای اون استخر نرفتنت چخده حرصت در اومد

این قصه ی جن عزیز من رو پرینت گرفته بودم، چند سال پیش واسه تولد دختر عمه ام بهش دادم. (از خود راضیم خودتی!!) این داده بود به یکی خونده بود ترسش از جن ریخته بود. بعد به من پیشنهاد میکرد یه قصه هم راجع به سوسک بنویسم!! گمونم واس تو هم خوب باشه

سلااااااااااام شاذه جووونم
باهات قهر باشم خوبه؟؟!!!‌خیلی بدی! چرا اینجوری رفتی؟؟!! نمیدونی اون روز که دیدم وبت اون شکلی شده چقدر دلم گرفت! اقلا باز میذاشتی که هر وقت دلمون تنگ میشه سراغ داستانای قبلیت بریم!!
حالا چرا رفتی؟؟!!! کلی نگرانتم باور کن!! نمیشه زودتر برگردی؟؟!!
شاذه جوووووووووووونی خیلی دوووست دارم! زودی برگرد خاله قصه گوووو

نسبت به حرصی که سر بسته شدن وبلاگ شما خوردم هیچ بوود!!

آره والا! خدا خیرت بده خواهر! بیا درمانم کن!!! من از جن نمیترسم ولی از سوسک میترسم!

سارا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ب.ظ http://saaaraaa.blogfa.com

=)) قیافت اونموقعی که با جیغ میدوییدی و میپریدی اینور اونور مثل سوسکایی شده بود که بهشون سوسک کش میزنن...با ین تفاووت که اونا دور خودشون میچرخن و خودشون رو میکوبونن به در و دیفال

=)) گیلاسی با طعم سوسک

من بگم چرا نتونستی بری؟

خانوم اجازه ما میدونیم بگییییییییییییییم ؟ :دی شما ... شما ... شما ... آبچهههههههههههههههههههههههه



نیمیگم :دی

تو اون موقع کجا بودی؟؟!!!
الووو ۱۱۰
ما امنیت نداریم توی خونموون!! به حریمخصوصیمون اینا سوسک وارد کردن!!! جاسوس... نههههههه
اه! حالم از هرچی حشره کشه به هم خورد!!!
زوود باش بگوووو
آخیییییییی!!! حشره کشا که زده بودم توی مماخت تاثیر کرد! به خیر گذشت!!!!!
جرات داری بگوووووووو

دخمل خوشگل پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ب.ظ

علیک / فعلا باش تا عوضت کنم ( البته ربطی به دلیل استخر نرفتنت نداره ها بیفرهنگ !!!)
این طور که داری پیش میری ایشاللللللاهههههههه فردا پس فردا پشت زمینه سایت گیلاس پلاسیدت اینه : مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد یو ها ها ها
ضمنا بسی ما را خوشی امد که این کنیزک خوار و ذلیل خور ( یاد باد ان روزگاران باد ( با یاد اشتباه نشود) باد) به استخر کوثر مشرف نشد چرا که هرگاه به در خواست تو به ما به این استخر مرده شور برده دعوت می شدیم یک مشکلی برایمان پیش می امد که نمی شد لا مصب ( البته با مشکلات خودت قاطی نکن)
ضمنا دوباره خاک بر سرت که میگی ما چیز خور شدیم بیا حالا منم اگه مثل این فاطمه.خ هی میومدم قربون صدقت میرفتم همین میشد دیگه که پررو میشدی و بعد الکی قول میدادی که اون شعر این دفعه بنویسی ولی نمی نوشتی بی ادب حیوونی فاطمه جون خ .ر

بولو باباااا
بیفرهنگ هم خووووودتییی!!! با بچه ملدم بلت نیشتی دلست حلف بزنییی
غششششششششش
خیلی منتظری؟؟!!! اگه تو رو نتونم بیرون کنم حتما حتما این اتفاق میفته!!! فرهنگ بد توی کامنتدونی رواج میدی!!! روحیه مهربون و دوست داشتنیه اینجا رو به خشووونت کشیدی!!! زن و بچه مردم از اینجا رد میشه! چندین تا خانواده سالیانیه که اینجا سکونت داره!!! خجالت بکش !! شرم کن!!
غشششششششمولک!!! خوار و ذلیل خور هم.... یادش به خیر!!! این مال اون موقع بود که توی پست قبل داشتم مارک چیپس رو هم قورت میدادم!!
کم سعادتیه شما بود!!! ولی فک کنم انقدر حسودی کردی که آهت دامنم رو چسبید!
نه قدات شم!! تو همین با دمپایی و چوب و چماق له کردنات میچسبه!! اصلا ماچ و بوسه و قربون صدقه توی ذاتت نیست! خز میشه محبت!!
تازشم مینویسم تا روی تو یکی کم بشه!! بچه پرررووووو!!! حسووووووووود!!! همیشه میای بین دوستیه من و فاطمه رو به هم میزنی!! ایییییییییش!!
بوووووووووووووس
چشمک

کفشدوزک بدون کفش پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.eham.blogfa.com

سلام گیگول جون خوشکلمممممممم
شطوری؟؟؟
کجاها میگردی؟؟

یادی از ما نمیکنی رفیق قدیمی؟؟

هر هر دارم تو رو تصور میکنم میخندممممممم

میگمااااااااااااااااااااا من نفهمیدم چرا نمیتونی بری استخر

کلاسسسسس داری؟؟

نه نه ... نزن دیگه..
خب نفهمیدم
سوووووووووووتتتتتت

چرا نمیتونی بری؟؟؟

هااااااااااااااااااااااا؟؟؟

خب واضح حرف بزن

گیگوووووول

چرااااااااا؟؟؟

راستی

اون 3نقطه تو پست قبل که در باره ی تو اظهار فضل کرد کی بود؟؟

نیششششششششششششش

تفففففففففففففففففف

سلاااااااااااااااااااام دنیا جوووونی
خووووووووووبم
زیر سایه شمااا

حالا من بی معرفتم! تو چرا یادی از من نمیکنی با معرفت؟؟؟

نیییشتو ببند بچه!!!
نخخخخخنننننننننننند!!

جدی نفمیدی؟؟!!!
خب مایو ندارم دیگه!!!!
کلاس که ربطی به استخر نداره عزیزم!!!

گفتم که!
مایووو نداارم! توی استخرای با کلاس هم میگن نمیشه با با لباس بریم!
حیف شد!!!

تو روووحت!!! من همه شما رو با یه دار سقط میکنم!!

کدوم سه نقطه؟؟!!!
خب اگه میدونستم کیه که اسمشو مینوشتم!! اگه فهمیدی منم از این گیجی دربیار!! ولی خیلی انسان با شخصیتیه!! نه؟؟؟؟

بوووووووووووووووووووووووووس

سارا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.zeddehaal.persianblog.ir/

سلام گیلاس جان...این نوشتنت منو کشته...خیلی باحال بود....

سلام سارا جونم
ای خداا! باز میت رو دستم گذاشتی؟؟؟
چشمات با حال میبینه عزیزم

سارا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:27 ب.ظ http://saaraaa.blogfa

=)) گیلی گیلی

الان یه چیز جالب یادم اومد...

یه گیلاسی بوده...که اتفاقا خیلی باحال ولی نچسب بوده...بیچاره میره تو آشپزخخونه...از بخت بدش ماهیتابه خیلی داغ بوده اونم خیلی کنجکاااااااو...خم میشه...یهم ولو میشه کف ماهیتابه=)) بعد میچسبه اون ته و پشتش جزغاله میشه =)) الان اون گیلاسه دیگه نچسب نیست:دی من کشف کردم که خیلی هم میچسبه =))

تو روووحت

باید بسپرمت دست مرجان تو رو اول لواشک کنه بعدم بذاره توی فریزر آلاسکا بشی!!!
انقدر میچسبهههه!!!
وووی!!

مونا جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:45 ق.ظ

سلام گیلاس جونم
پستهاتو خوندم کیف کردم
دیگه ولت نمی کنم!
چه قالب قشنگی داری. دل آدم غش میره!
قربونت برم عزیزم
دیگه همش اینجام!!!!
بووووووووووووووووس

سلااام عزیزم
لطف داری جیگر
مرسی! چشمات قشنگ میبینه عزیزم!!
یه کارتون هم با خودت بیار شبا جا برای خواب داشته باشی!
فدات

کفشدوزک بدون کفش جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.eham.blogfa.com



آخه چرا بین این شکلکا بوس نداره ؟؟

استغفرالله!!
اگه حراست بهمه !! واااای! بوووس؟؟؟؟ واااااای!!

[ بدون نام ] جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ب.ظ


عزیزم... مایو رو برات پست کنم ؟؟؟؟ یا بگم سهیل برات بیاره؟؟

خالی نبندددددد ... مچکل از جای دیگست ....

لو بدممممممممممم؟؟؟

نه بابا! سهیل رو نکش وسط! میترسم یه دفعه دستش کج بشه مایو رو خودش بپوشه!!
مچگل از کجاااست؟؟!! روی بچه مردم عیب نذار!!!
غلط میکنی!!!
زبوووووووون

دخمل خوشگل شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ق.ظ

اخه اکه من نبودم که دیگه این کامنتدونی صفا نداشت می خوای دیگه نیام تا بفهمی نبودنم چه قدر برات سخته؟

راست میگیا!!! الان من در حضور جمع ابراز شرمندگی میکنم!!!
نهههههههههههههههه!! نرووووو! فاطمه خیلی سختهههه!! نروووووو!!!
من نمی تونم دوریتو تحمل کنم!!!
گریههههههههههههه

دلفین شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ http://wwwlittle-dolphin.blogfa.com

چند تا مشترکات داریم...

اول منم چند تا سوسک که از یه جای خونه میاومد بیرون(بعدا سوراخشو پیدا کردم) و چون مثل سگ می ترسم و مثل تو از نزدیکم هم رد شده بود تا شش ماه شبا توی خواب گریه می کردم و از هز صدایی مثل فنر می پریدم بالا...اما بعد از چند ماه خوب شدم...

دوم اینکه تا همین امروز مثل تو عشق استخر بودم...اما یه اتفاقی افتاد که دیگه فکر کنم توی روحیه ام اثر گذاشت و دیگه نرم...!!!

سوم سلام علیکم !!

خوش به حالتون که سوراخ داشتین!!! والا ما جاییمون سوراخ نداره !!!
منم یه مدت که توی اتاقم سوسک دیده بودم شب توی اتاق نمیخوابیدم!!
خیلییییییی درد بدیههههه!!!

من هنوز هم عاشق استخرم!!!
ورحمه الله!!!

دلفین شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.little-dolphin.blogfa.com

آدرس رو اشتباه نوشته بودم...ببخشید

مرسی! خواهش میشه!

آمیتیس شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:07 ب.ظ http://www.amitis2000.persianblog.ir

سلام. من کاری ندارم. یه سوسک دیدم این ورا اومدم دنبالش. در مورد استخر ادم دچار یاس فلسفی میشه وقتی همه چی جور میشه بعد یه دفعه یادت میاد

دیر اومدی رفت خونشون!!
من حس میکنم بیشتر دچار اسکیزوفرنی شدم !!

یوسف شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:10 ب.ظ http://littlestart.persianblog.ir

عزیزم تو شرطی شدی..از سوسک ترسیده شدی..هر چیزی بیفته روت فک می کنی سوسکه..فردا بیام نازت کنم فک می کنی سوکسه!! =))
البته راه درمانش اینه که غرقه سازیت کنیم..هر چی سوسکه تو مملکت بریزیم روت که دیگه ایمن بشی تا اون جایی که خودت راه بیفتی دنبال سوسک مردم!! =))

منم استخل می بری؟؟! :(

عزیزم تو چشم بسته انقدر غیب میگی یا با چشم باز؟؟؟؟
تو از کی تاحالا انقدر مرهبون شدی که میخوای منو ناز کنی؟؟؟!!
محبتت رو عشق است!!!
باید با اون وردنه ی آبجی مرجان بزنم چند شقه ات کنم!!!

آره عزیزم! قصد دارم از روی دایو پرتت کنم توی همین استخر خالی خونمون!!

فاطمه.خ شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 ب.ظ

منظ جوووووووووونم سلام.
خوش بحالت که فقط توهم سوسک داری .اگه بدونی ...
اونقدر از گربه ها متنفرم که از وقتی یادم می آد همیشه تو کوچه و خیابون توهم گربه داشتم بدجوری ازشون
مییییییییی ترسم .آخه یه بارم یه گربه اومده بود تو کلاس تجربی بعد دنبال من کرد وااااااااااااااای خیلی ترسناک بود.
از وقتی رفتم دانشگاه اونقد تو جوبهای انقلاب موش دیدم که توهم موش هم گرفتم وقتی تو خیابون راه می رم هر چی کنارم تکون بخوره فک می کنم موشه..تا حالا شونصد بار شده که یه برگ کنار پام تکون خورده و وسط خیابون کلی جیغ و داد کردم....
از وقتی موبایل زینب رو از تو دستش دزدیدن توهم دزد پیدا کردم .هر کی از کنارم رد می شه فک می کنم دزده. موتوری از کنارم رد می شه که دیگه میییییییی میرم
از وقتی کیف پولم تو اوتوبوس گم شده توهم کیف قاپ زن گرفتم تو اوتوبوس که می شینم مثل تیک گرفته ها هر ۵دقیقه یه بار دست می زنم به کیفم که ببینم کیف پولم هست یا نه آخه از پولم که بگذرم کارتهام اگه گم شه بد بخت می شم که..
می بینی منظ جونم اوضاع من خیلییییییی از تو بدتره اینارو گفتم که دیگه غصه نخوری که توهم سوسک داری...
خیلیییییییییییییی دوست دارم .تازه برات منگوله ی موبایل هم خریدم حالا کی بهت بدم؟

سلااام عزیزززززم
نه بابا! من وضعم خیلی خرابه!!
در مورد گربه که قبلا یه پست کامل نوشتم!!!
تازه منم از وقتی توی این رودخونه ی سر کوچه مون موش دیدم همش توهم موش دارم!! البته نمیترسم زیاد ولی همش تا گنجشک از بغلم رد میشه فک میکنم موشه!!!

الهی بمیرم برات که اینجوری شدی!! هر جا رفتی درمان به منم خبر بده!!!
منم بی خبرت نمیذارم!! میخوام یه مدت خودمو به تخت ببندم شادی خوب بشم!!

منم دوووووشت دااالم عجییجم!!!
انقدر ذوق مرررگ شدم که برام منگوووله خریدی!! واااااااای!! مرسییی!!
دوشنبه میبینمت؟؟؟؟ من صبح ۹ میامو زودی هم برمیگردم!
بووووووووووووووووووس

غریبه یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:53 ب.ظ

سلام آبجی گیلاس
به نظرم تو پست قبلیم به جای اینکه سوال کنی : چرا من باز دیر رسیدم !!.. باید می پرسیدی که چرا من به پستت رسیدم ؟!.. آخه تو اصولا اگه من سر بزنم و به زور مشت و لگد (!) مجبورت کنم که بیای پیشم ، به نیمکت سر میزنی !! وگرنه با ناخدا یه چشم میری آب بازی و کلا بی خیال غریبه میشی :دی

راستی میگم چیز کن گیلی .. تو بیا و یه لطفی در حق این ملت بکن و یه سفر برو اون دنیا !! هر چند که موضوع پستم لو رفت (چون گذاشتمش !!) اما شخصا بهت قول میدم که هر دل مشغولی ای که در اون دنیا داشتی باشی ، خودم از همین دنیا رفع و رجوعش میکنم .. پس با خیال راحت ... آره !!!

خدا بیامرزت گیلی !! چیزه ، یعنی منظورم این بود که خداحافظ گیلاسی !! (آخه این هم شد اسم ؟! جونه ما تا حالا کسی اسم از این زاقارت تر و تابلوتر دیده .... الفراااااااااااااااااااااااااااااااار ...)

یا حق

سلاااام داداش چیز( به دلیل قلنبه شدن مهر و محبت از نامیدنت معذورم!)
گفتم که چرا و چی و کجا چه جوری شد!!!
میبینی که نبودم! کلا هم این چند وقته بیشتر رندوم کامنت گذاشتم! دلم هم میخواد سر به تنت نباشه الان!!!!
زبوووووووووون

یعنی میخوای اون مرده ی سفید بختی که قراره تو زنده اش کنی ، من باشم؟؟؟!!! واااااااای!! مگه از مرگم سیر شدم که خودمو بدم دست تو زنده ام کنی؟؟؟؟
اگه فک کردی منم برات پیراهن میخرم باید بگم مرده شور این فک کردنتو ببرن!

عزت زیاد!

یه یه یهههههه... بچه پررروووووو

خرس قهوه ای دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ

می شه منم دقیقا همین هفته ببری استخر خونه تون؟؟؟

تو هم قصد خودکشی داری آبجی؟؟!!

خرس قهوه ای دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:49 ب.ظ

تو هم مثه من بوی سوسک و می فهمی؟ بو می ده به خدا!!

آره!! لعنت بر پدر و مادر کسی که منکر این مسئله باشه! من خیلی از بوووش بدم میاد! هووووووق

ساسا دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ب.ظ

میخواستم احساست رو از اینکه غیبت صغری رو شروع کردی بدونم

فک میکنم باید برم دست به آب!

آقا موشه دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ب.ظ

چی میگی مرجان آهان !!
سلام خاله سوسکه
چطوری گیلاس جون خوفی داداچ

اه سوسک به این نازی دلت میاد

چند وقته پیش شبا یه چیزی تو پنجره اتاقم هی ناخن میکشید چند وقت از روش رد شد گفتم بزار ببینم چیه رفتم همونجا که هی صدا میدادو بغلشو سوراخ کردم دیدم یکی از این سوسک سیاها هستا که چند وقتم غذا نخورن زنده میموننا بود خیلی ناز بود پاهاش دراز سیاااااااااه وحشتنااااااااک

خوب ایشاا... یکی از همین سوسک گندها شب بیاد تو تختخابت (به جان خودم اگه از ترست امشب بخوابی

گیلاس جونم میگما کد کامنت دونیتا برام کامنت میکنی آماشاا... بووووووووس

مرجاانی بخوره تو سرت!!!
زبووووووون
خوووووفم!! از احوال پرسیای شما!!

نه داداش! دلم میره!!
اه ! حالم به هم خورد! خدا خفت نکنه با این تعریف کردنت!!‌هووووق

ایشالا از همون سوسکا بیاد تو لباست!!!

برات فرستادم! رسید؟؟؟

بوووووس

لیمو سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ق.ظ

وای چه پست سوسکیی شده
منکه نخندیدیم لال شم دروغ گفته باشم
به نظرم فوبیای سوسک گرفتی تا یک سال بیشتر مهلت نداری بعدش تبدیل به سوسک می شی این یه تشخیصه جدیه یه وقت شوخی نگیریشا
به این میگن ضد حال در حد تیم ملی که نه در حد جام جهانی

مرده شور این پستم رو ببرن!!! اه!!! ریخت سوسک گرفته!!!
لال بشی ایشالا!!!
این دیگه چی بود؟؟!! لوبیا؟؟!! فوبیا؟؟!!! نخود؟؟!!‌عدس؟؟!! این چه مرضیه دیگه؟؟

نه داداش! در حد لیگ ایران بود!!

شمیم سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:51 ق.ظ http://shamim-26.blogsky.com

سلام گیلاس عزیز وناز و ملوس و عسل و ... بسه دیگه لوس میشی .اومدم دعوتت کنم برا همون بازیه تصور دوستان وبلاگی . دست به کار شو .دوست دارم زودت بیام ببینم من چه شکلیم
فهلا بای

سلااااااام شمیم خانوووم عزیزم!!
مرسییییی فدات شم!! ممنون! حتما در اولین فرصت اون بازی رو انجام میدم!!!
بووووس

بیتا چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ق.ظ http://www.bitaee.blogfa.com

سلام.. بله بله می بینم که سوسکا خاطرخواهت شدن..بابا جوابشونو بده پاشنه ی در رو از جا کندن..
راااااااااااااستی..هه هه..نرفتی استخر؟! چرا آخه؟ تو که دلت استخر می خواست یعنی به چه علت نرفتی؟
خوب ببین این سوالی بود که برای خیلی ها پیش اومده برای اینکه قیافشون رو از علامت سوالی در بیارم بگم چرا نرفتی؟ بگم؟

با همین پاشنه کفشم میزنم تو سرتاااا!!!
جیییییییییییییییییغ
برو از جلو چشمم کنااار!!
مایو نداشتم!! فمیدی؟؟؟؟

زبوونتو از حلقومت میکشم بیرون اگه بگی!! هیییس!!

یوسف چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ

من مربای گیلاس می خوام

بگو شووورت برات بخره!!

مریم چهارشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.faghattorodostdaram.blogfa.com/

ILOveyuo امیدوارم که حالت خوب باشه
*0..0*0..0*0..0*0..0 ILOveyuo
*0..0*0..0*0..0*0.. ILOveyuo
*0..0*0..0*0..0*0.ILOveyuo
*0..0*0..0*0..0*ILOveyuo بدو بیا که من

اوووکی!!

زهرا جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 ق.ظ http://suryanamaskar.blogfa.com/

خداییش اصلا نخندیدم! فقط چندشم شد!! وووووووووووووووی! از همون قدیما هم که بچه بودم همیشه تنها چیزی که از خدا می خواستم این بود که منو با چنین موجوداتی روبه رو نکنه!! ...منم خیلی از این توهما می زنم...پتو!!!!!!!

خب به من چه!!!
خدا هم در این مواقع چوب پنبه میکنه توی گوشش و اصلا به حرف بنده هاش گوش نمیده عزیزم!!

PaNiz جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:04 ق.ظ

سلام...
چه وبلاگ قشنگی داری..
من پانیذ هستم.۲۲ اسفند تولدم بود
۱۴ ساله شدم

الآن هم خیلی خوابم میاد و چشم هام رو با چوب کبریت باز نگه داشتم..

سنم رو گفتم تا هر وقت اشتباهی از من سر زد ناراحت نشی..

حالا دوستیییمممم؟
ببخشید اگه چرت و پرت می نویسم..
مچت رو گرفتم؟!

خیلی خوابم میاد..




دنیا راس میگه چرا بین این شکلکا بوس نداره؟؟؟

سلااام
مرسی! چشمای خوشگلت قشنگ میبینه

خب چند روز دیر گفتی! زودتر میگفتی برات تفلد بگیریم!!!
بووووس

خب مرض داری؟؟!! برو بخواب بچه!

اختیار دارین! اشتباه؟؟!! زرشک!!

دوشتیم !! :دییی

بووووووووس

سفارش میدیم بوس هم بذارن!!

PaNiz جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:06 ق.ظ

:دییییییی

پانیذ جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ب.ظ

خدایی این گیلاسا چه قدر گوگولی ن

چشمتو درویش کن!!!
مگه خودت نامووس نداری؟؟!!

اقلیما جمعه 24 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:30 ب.ظ

سلام
من کامنتو ندیدم!!!
خوردیش ایا؟
نمی خوایی آپ کنی؟ دل غشه گرفتم!!!
خوش باشی
فعلا بای تا های

سلاام
کامنت؟؟!! برای من کامنت گذاشته بودی؟؟!!
اینجا که تایید نداره! احتمالا توهم زدی!
آپ خواهم کرد!!
سلامت باشی
بوووس

سروناز شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:42 ق.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام خوبی گیلاسی

سوسک!!!! نکنه که نگینه همون سوسک طلایی دیگه
برم لهش کنم تا همه دل و روده هاش در بیاد؟؟؟؟
نرم؟؟؟؟؟
برم؟؟؟؟؟
آخی چه حیف شد
حالا اکشال نداره برو تو همون استخر بی آب خونتون خفه شو بهتر
منم بیام
گود بای

سلااااام عزیزززم
این نگین که کمتر از سوسک نیست!!!
یه جونوریه برای خودش!!
اه! حالم بهم خورد!! لهش نکن!! هووووووووق

تو هم اگه قصد خودکشی داری با وقت قبلی تشریف بیارین!

بای

فرزانه و خواهرش!!! شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:28 ب.ظ

گریهههه

فرزانه!!!!!!!!!!! شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام!!
خوووووفی؟؟؟؟
هه هه این چیزی که این بالا اومد نشان از دعوای خواهرانه ی صمیمانه یما داشت!!!!!
هه هه !!! فائزه گفت من اینقدرم خشن نیستم!!
پس ۳ تا!!!!
اااه!!!
هی جیغ جیغ می کنه!!!
من بعدا می یام نظر می دم
!!
تمرکز ندالم!!!
گیلاس جون اینا کین باهاشون دووس شدی؟؟؟
نشسته این جااااااااااااااا فضول!!!!خیلی هم بد دهنه!!!!!!!
اه اه !!!
کار خوبی می کردی جواب تلفنش رو نمی دادی!!!
بمیرم برات!
می دونم تو رو در وایسی!!!!جوابشو دادی!!!
ببین من چی می کشم!!!!!
داره خودشو جر می ده!!!
کارد بزنی خونش در نمی آد!!!
الآن داره با خودش فکر می کنه که می خواد بعد از من چیااااا بگه!!!
دل بچه رو نشکون گناه داله!!!جو جو هه! البته یه کم زیادی هیکلش...نگا ه نکن....مغزش اندازه همون جوجو اس!!!!!
من برم بیاد چرتاشو بنویسه!
هه هه
نازتین اومد گفت فائزه من فهمیدم!!!تو دومی هستی فرزانه اولی!!!
هه هه اونم می تونه تشخیص بده بزرگی به سن نیس!!!!!
هه هه
من برم!
می خواد منو بوووخووووله!!!!!


بااااای!
پستت واقعا گششششششنگ بووووود!!!

سلااااام

ای خداااااااااااااااااا بیا منو بکشش!!
بابا من آبرو دارم!!!
خدا اینا چه دوستایی بود نصیبم کردی؟؟!!!!
( اون عکسه که داره سرش رو می کوبونه به دیوار)

نمیشه حالا دعواهاتون رو توی خونه بکنین؟؟؟!!!
مامانتون از دست شما چی میکشه؟؟؟؟
ایشالا نازنین انتقام منو از شما دو تا بگیییره!!!
ایشالا مجبور بشین هزار سال با همدیگه توی یه اتاق روز و شب بگذرونین!!

اوهوم
سلام فرزانه جان!
ببین پشت سر فائزه حرف بزنی با پوزن( پونز) میچسبونمت به سقف! یادت باشه ها!!! دوست من خیییلی خووفه! تازه قراره برام از هند سوغاتی بیاره! دلت بسوووزه!!


مرسی که یه خط هم در مورد پستم نوشتی!!!
بوووس

فرزانه شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ب.ظ

الان من مثلا ضایع شدم که نیووومد جواب بده!!!۱
باشه
؟؟؟؟

حال میکنم با این فائزه!!!
خوب بلده ضایعت کنه!!
نییییییش

فرزااانه شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 ب.ظ


وووااااایییییییییی
این خیلی جیییییگگره!!!

مگه خودت خواهر مادر نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عصبانیییی

[ بدون نام ] شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 ب.ظ

ندید بدیییید!!
تمومش کردیییییی

شاذه یکشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ http://tazevared.blogsky.com/

سلام گل من
ببخش که اینجور بی مقدمه و بی خداحافظی بستم و رفتم.
نمی دونی این روزا چقدر گرفتارم (درست به اندازه ی مامان سه تا بچه که هم می خواد خونه تکونی کنه، هم می خواد واسه خودش و بچه ها لباس بخره و بدوزه و هم بعد از عید مسافره!)
نمی تونستم باز بذارم. اون وقت خیالم راحت نمیشد ولش کنم. گوشه ی فکرم هی حواسم اینجا بود. بازم ببخشید

این بالا لینک همون پسرخاله جان رو گذاشتم. یه داستان نوشته. برو بخون. یعنی بزن به آرشیو از اول تا آخرشو بخون. جالبه. بعدش نظرتو غیر از به اوشون به منم بگو

دلم برات خیلی تنگ شده بود
بووووووووووووووووووووووووووووووس یه عالمه

سلااام شاذه جووون عزیزم
خیلی نامردی!!! به خووودا خیلی دلم گرفتهه!!! روزی چند بار به وبت سر میزدم!!! جدا حس خلا دارم!!
ولی خب راست میگی! کار داشتی!!‌من همیشه توی این فکر بودم که شما چه جوری با ۳ تا بچه و این همه کار به نوشتن میرسی! تازه به همه هم سر میزنی!! تازه خیییییییییییییییلی کدبانو و خانم خونه ی خوبی هم هستی!!!! باور کن آرزو دارم در آینده مثل تو بشم! :دیییییییی
ایشالا که خوش بگذره! و بعدش با دست پر به این دنیا برگردی!!! نذار اون قیافه ی نافرم وبلاگ قشنگت زیاد طولانی بشه!!
حتما میخونم!!! اگه پسر خاله جان شماست که ممکنه یه مقداری به خوبیه دختر خاله جانش بنویسه!!
منم دلم خیلی تنگ شده بود! واقعا خوشحالم کردی که سر زدی !!!

بوووووووووووووووووووووووووووس
بووووووووووووووووووووووووووس
بووووووووووووووووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد