زندگی زیبا

از اونجایی که دیدم نبودنم دنیا رو براتون تیره کرده و طبق آخرین گزارشات چندین نفر از دلتنگی جان به جان آفرین تسلیم کردن، تصمیم گرفتم زودتر آپدیت کنم! ( کف مرتب!)

راستش ما هنوز در خانه مادر بزرگ جانمان به سر میبریم!! خیلی اتفاق خوبیه واقعا!!! ( سووووت)

چند وقتی است  در به در داریم دنبال یه نفر قوی هیکل میگردیم که این سر تیشه رو از بند رها کنه!  و از همینجا هم اکنون نیازمند یاریه رنگارنگتان هستیم! دیروز پدرمان فرمودند: ناراحت نباشید تا ۱۰ روز آینده خانه مثل دسته گل تحویلتان میدهم! اما بنا به قول سایر کارشناسان  تا ۱۰ سال آینده هم این خانه ،خانه بشو نیست! ( اجماعا صلوات!) 

 واقعا وقتی از اول هفته گذشته تیم کاشی کاریه اوس غلام و همکاران  به مناسبت عید سعید فطر ۱ هفته کار را تعطیل کرده و به دیار افغانستان می رود یا  گچ کاران محترم روزهای تعطیل و بین التعطیل به خود استراحت میدهند یا...   واقعا چه جوری قراره این خونه ی ما تموم بشه؟؟؟ 

( گریهههههه از ته ته ته اعماق وجود!)  

تنها دل خوشیم این بود که قراره کاشی حمومم صورتی باشه و بعد این همه سختی بتونم لحظه ای در حمام صورتی رنگ، طعم آرامش را بچشم ولی زهی خیال باطل! به محض اینکه انگشت گذاشتم که من این کاشی رو میخوام تخم اون کاشی در کل هستی سقط شد و مجبور شدیم صورتی رو به قرمز تغییر بدیم!! البته  نقل قول های بسیاری آمده که قرمز، رنگی است مهیج و محرک و چیز کننده! و بسیار مناسب است برای در و دیوار! علی الخصوص برای سرویسهای بهداشتی! خدا خودش به ما و هر آنکس که قرار است به داخل این سرویسها رود رحم کند!  ( جیییییغ از ته ته ته همون اعماق وجود!)  

در ضمن نکته مهم دیگری که افکار عمومی رو مشغول خودش کرده وجود یا عدم وجود شومینه است!! قبلا شومینه داشتیم به ایـــــــــــــــــــــــن عظمت!  هر چند سال یه بار  هم ۱ ساعت روشنش میکردیم که خمس بهش تعلق نگیره !! با شروع بنایی اولین کاری که کردیم این شومینه رو به طور کامل نابود کردیم! حالا بعد ۳ ماه گویا به این نتیجه رسیدن که خونه بدون شومینه بیابان است و هرگز بدون شومینه کانون خانواده داغ نخواهد شد! فک میکنم تا ۳ ماه آینده شورا به نتیجه قطعی تری برسد!! ( بسوووووزه پدر هر کی شومینه رو اختراع کرد!)

... 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 

چند روز پیش خونه اون یکی مادر بزرگم همه جمع شده بودیم و چون مادربزرگم براش غذا پختن مشکله قرار بود طبق معمول از بیرون غذا بگیرن. ولی این وسط یکی از زن عموهام دلش سبزی پلو با ماهی قزل آلا میخواد و عمو جانمان هم آستیناش رو بالا میزنه و مشغول آشپزی میشه تا ویار دل همسرش رو مهیا کنه!  

انصافا ماهی که درست کرده بود حرف نداشت و توی هیچ رستورانی ماهی به این خوشمزگی پیدا نمیشه!  همه داشتن ازش تشکر میکردن و یاد آوری میکردن که دیگه وقتشه و خوب خانمی شدی واسه خودت! یهو هول شد دیس برنج رو روی هوا ول کرد!  ( بی جنبگی در حد تیم ملی!)

بعد از شام  دور هم نشسته بودیم که دیدیم از اون اتاق صدای جیغ بچه ها میاد و فریاد هلـــــــــــــــــــپ هلــــــــــــپ شان تا چند تا کوچه اونورتر میرفت! متوجه شدیم که خرسی (پسر عمو کوچیکه) جو گیر شده و خیال کرده با اون ۲ تا دندونش میتونه دنیا رو بخوره ! یه گردو درسته خورده گیر کرده توی حلقش و رنگش شده سیااااه!  

با شنیدن این خبر مامان خرسه از ترس  اول جیغ زد بعد غش کرد!  

بالاخره هم گردو رو از ته حلق خرسی درآوردن هم حال مامان خرسه بهتر شد... ( واقعا مادران فولاد دلند!!!)

هنوز زمان زیادی نگذشته بود که اون یکی  پسر عموهه دقیقا رفت وسطِ وسط آشپزخانه و خیلی ریلکس جیش کرد!! بعدشم جیغ زد که من زحمت کشیدم همینجا جیش کردم یکی بیاد منو جم کنه!!! ( نهایت تواضع یک کودک ۲ ساله!)  

با عشقی وصف نایافتنی آشپزخونه شسته شد! اما نیم ساعت بعد: 

توی حال نشسته بودیم که دیدیم از بالای پله ها سیل راه  افتاده و اگه دیر بجنبیم جوون ناکام میشیم همگی! آری! پسر عموهه رفته بود بالای پله ها و گلاب به روتون به اندازه چند تا بشکه جیش کرده بود که تا پایین پله خیس بود!! جالب اینجاست که کسی حق نداره چیزی بهشون بگه! با یه قیافه حق به جانبی بزرگترا رو نیگا میکنن که انگار دستشویی جای پرورش گل هست و همه جای زمین مناسب برای.... 

( خدا این بچه ها رو ش.ا.ش بند کنه که نمیذارن یه آب خوش از گلومون پایین بره!) 

با همون عشقی که آشپزخونه تمیز شد ، پله ها هم شسته و خشک شد! 

 

و اینجاست که در می یابیم چه خوش گفت شاعر : فرزند کمتر    زندگی تمیز تر و آرامتر و بی ناسزاتر! 

  

نظرات 13 + ارسال نظر
اشک های مسیح یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:01 ب.ظ http://jesustears.persianblog.ir

می گم این مادربزرگتون چه صبری داره..اگه وبلاگ داشت حتما از شما کلی می نوشت.. =))
کاشی قرکز خیلی خشکله..دیگه حمومتون بشه قرمز همه اش اون تویی و با خودت حال می کنی..!! =))
خداییش ایرانی ها شومینه رو برای کلاس می گیرن..بابا روشن کنید حالشو ببرید!! باهااااااااا!!
آقا یکی این بچه هارو ادب کنه..اینا بزرگ بشن چی می شن!! :دی
خدا صبرتون بده..شما دیگه خونه مامانبزرگه ابدی شدین!!.. :دی
خداییش با این پستی که نوشتی از خنده روده بر شدم!!..بازم بنویس..با چشمان خیس!! =))

آره واقعا! همون بهتر که نداره وگرنه همه نوه هاش رو دستش میموندن!!
آخه بدبختی دستشویی هم قرمزه! بیشتر نگران اونم!!! مخصوصا وقتایی که مهمون داریم!!!
اکثرا برای قشنگیه خونه میسازن. ما که خونمون انقدر گرمه هیچ وقت لازم نمیشه روشن کنیم. هر وقت هم روشن میکنیم هوای خونه یه جور بدی خفه میشه! بعدشم سیاهی زیاد داره و زود پرده ها سیاه میشه!
واقعا فک میکنم ابدی شدیم!!! گریهههههههه
میخوام بنویسم... اگه بشه زود به زود می نویسم که حسش از بین نره!!!

کاروان یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:12 ب.ظ http://ranginak.blogsky.com

یه کم سلام
امیدوارم (و فکر میکنم همین طور هم هست )که حالتان خوب باشد .هیچ ملالی در بین نبود اما این قضیه خانه شما دلمان را به درد و رنجی جانکاه گرفتار فرمود .باشد که خبر مسرت آمیز اتمام قصر با شکوه شما کلبه دل ما را نیز قرین شادی بنماید (دست و مست و سوت و موت و و این جور چیزا لازم نیست ) به هر حال امیدوارم هر چه زودتر کانون گرم خانواده تون در خانه خودتان گرم تر بشود است .همیشه شاد و سالم باشید .یا حق

سلام
آره خوبم! فک میکنم تا مدت زیادی باید گرفتار این درد و رنج باشی !!! من که امیدی ندارم!!
سلامت باشی

ahmad یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 06:45 ب.ظ http://middlist.blogspot.com

salam gil

bebin in khoonatoono agar mifrookhtin behtar booda! albate ba tavjoh be taghire gheymate saniyeyiye maskan in khatar ro dasht ke majboor beshin to kooche bekhabin ama khob az be khatar oftadane namoosetoon ke behtar bood! zemne inke az man mishnavi be in kargaratoon begoo bikhiyale kar beshan! jeddi migama! beshoon begoo shab ta sob vasatoon kababe afghani dorost konan! az kababe irani khoshmaze tare! man inja har vaght delam migire miram ye kababi afghani ke bash doost shodam. miram oonja ye kabab miznam o yekam farsi harf mizanam behtar misham! badesham in kashiye ghermez vasatoon khatarnakeha! yehoo didi az farte hayajan sifoono ke mikeshi to ro ham mibare! kholase inke az man mishnavi moghe dastshooyi do nafare berin ke agar yeki hayajan zade shod oon yeki havasesh bashe! shoomine ro ham man motaghedam chize ezafiye! ensafan estefade nadare! be jash be babat begoo yedoone azoon taghche haye ghadimi bezane. jeddi migam kheyli basafas. bad roosh akse famil o ketab o ina bezarin. eyne khoonehaye sonnati. ba safa mishe
-----
khersi hamoone ke aksesh too bloget bood? ajab bacheye bahaliye. khoda rahmesh kard! boro bebin ki oon gerdoo ro too halghesh endakhte. man ye dokhtar dayi daram ke vaghti yeki do salesh bood khaharesh too dahanesh 5 tomani mizasht! oon badbakht ham mikhordeshoon! fek konam ba on pas andazi ke too shekame oon bande khoda mikard dayim mishe alan ye khoone kharid! dadashe khersiyam azoon bache bahalas! eyval dare. marde! mishashe mige shashidam! gardane kasi nemindaze! taze! sare harfesham vay miste! bazam mishashe! eyval! bozorg beshe fek konam betoone ye vaziri... vakili... chizi beshe! babashoonam eyval dare! jeddan marde! az tarafe man besh begoo khoda ghovat

hamin dige!
email ham zadam barat. boro bekhoon
chakerim
bye

خاک بر سرت !!! یعنی اونجا انقدر کمبود ایرانی دارین که رفتی با افغانیا دوست شدی؟؟؟ واشنگتن بودی دیگه؟؟ یادم باشه چند تا آشنا بهت معرفی کنم از غربتت کم بشه!!
در ضمن من به افغانی جماعت آلرژی دارم داداش!
وای با این توصیفی که تو از دستشوییمون کردی فک میکنم یک تراژدی در پیش رو داریم!!!
اون طاقچه هم بخوره توی سر خودت ایضا! همون شومینه با همه ی بی استفادگیش و جا تنگ کنیش باز بهتر از 10000 تا طاقچه با عکس و کتابه!!! موزه ایران باستان که نمی خوایم بسازیم! خونه است عزیزم!!!
..........................
آره همونه! گردو رو هم خودش خورده! هر چی میبینه میخوره!
اتفاقا خواهر منم یه بار 1 تومنی خورد ولی به خدا من بی تقصیر بودم! اون موقع خاب بودم و وقتی بیدار شدم دیدم همه رفتن بیمارستان که پول رو از توی قلک در بیارن!!
اشتباه نکن! پسر اون یکی عموم 2 مرتبه مردانگیش رو ثابت کرد!! بابای این بزرگ مرد هم بود که زنانگیش رو ثابت کرد!!
با این چیزی که آخر سر گفتی خیلی حال کردم!! اینکه می شاشه و پاش وایمیسته!!


می خونم
قربانت

ahmad یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ب.ظ http://middlist.blogspot.com

بلاگم رو آپ کردم. برو ببین

دفعه قبل رو خوندم ولی نشد کامنت بذارم. ایندفعه هم به روی چشم


در ضمن:نمیتونم برات کامنت بذارم! مشکل از کجاست؟؟؟

ahmad یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:26 ب.ظ http://middlist.blogspot.com

اگه زحمتی نیست لینکم بکن

حتما

لیلا یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام گیلاسییییییییییی

سلام عزیزم

[ بدون نام ] دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ق.ظ

type farsim kheili bade va3 hamin fingilish mitaypam
vala ba in sabegheii ke ma az babaye shoma darim vaghti migan 10 roze dige yani 10 mahe dige vali be har hal va3at arezooo mikonam ke zodtar be khone va kashaneye khod bargardid.ino ham bedoon ke hich ja khoneye adam nemisheeee

پس این بابای من بیشتر از اون چیزی که ما تصور میکنیم وضعش وخیمه!!!
امیدوارم زودتر بریم خونه خودمون! فک کنم مجبور بشیم یه شام و نهار هم بدیم شما بخورین!
آره واقعا هیچ جا خونه آدم نمیشه!!

فاطمه دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:30 ق.ظ

bebin in balaiiee manam yadam raft begam kiyam

میدونم! باز آلزایمرت زده بالا!

اقلیما دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:16 ق.ظ

سلام
خوبی؟
ای بابا!! این ج.ی.ش بچه ها زندگی نمیذاره واسه هیچکی!!
والله ما هم بچه بودیم!!!
خونه ی نو از همین الان مبارک!!
خوش باشی
فعلا بای تا های

سلام. مرسی
پس یعنی شما هم؟؟؟؟؟
همینو بگو! من که بچه بودم فقط شبا جامو خیس میکردم! از این کارا نمیکردم که!!
بذار تموم بشه بعد تبریک بگو
سلامت باشی

م ی ث م دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ق.ظ http://!!!?

سلام !

!!!!!

حالا این خونه چی بوده که این همه نیاز به تعمیر داره !!.

سلام

هیچی! فقط یه کم ما دلمون میخواست اذیت بشیم وگرنه داشتیم مثل بچه آدم زندگیمونو میکردیم!

خانومی دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:39 ب.ظ http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

میدونی آخه خیلی بیشتر از اینا ازت توقع داشتم سنت رو ! آخه به نوشته هات نمیاد ۶۷ ای باشی بیشتر از یه ۶۷ ای مینویسی ! واسه همین گفتم ! منم که ۶۸ ام

چه جالب واقعا!
نمیدونم پیرشدم یا با این حرفت به خودم امیدوار باشم!!
خب به تو هم ۶۸ نمیاد!

الهام دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:36 ب.ظ http://inspiration67.blogfa.com

بابا دمت گرم که آپ کردی ....دستت درست...نمی دونم چرا هرکی تصمیم میگیره بازسازی کنه مدت زمانس از یه خونه رو از بیخ ساختن بیشتر طول می کشه؟

تو این سه ماه چگونه متفاوت بودی آیا؟

چاکریم
برای اینکه واقعا بازسازی سخت تره! خیلی هم سخت تره!

متفاوت بودم دیگه گیر نده!

تیده آ یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:31 ب.ظ

شه فامیل جیشوی دارینا

قابل شما رو نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد