زهرا خانوم اینا- ساعت دیوونه اینا!

یادمه توی قسمت سوم این ( + )  پست در مورد یکی از اقوام بسیار بسیار نزدیکمون گفتم!

این خانومه تقریبا از همون زمانی که در موردش گفتم و به خاطر همون مشکلات، هفته ای یکی دو بار میاد خونه ی مادربزرگم!  این چند ماهی که ما اینجا هستیم هم بیشتر از وجودش مستفیض میشیم! بدون اغراق یه جکیه در نوع خودش!!!

این خانومه( زهرا خانوم- 73 ساله) خودش نه شوهر داره، نه فرزند و نه کس و کاری! یه خواهر بزرگتر ( رباب خانوم- 80 ساله) هم داره مثل خودشه! اونم هیچ کس رو نداره .

زهرا خانوم یه پرستار داره که وظیفه داره  روزا هم  ازش مراقبت کنه و هم آشپزی و کارای خونه رو انجام بده و برای این کار ماهانه پول خوبی بهش میده!  اما شب از تنهایی میترسه و خواهرش رو مجبور کرده که پیش خودش زندگی کنه! ( البته اجباری هم در کار نبوده! چون از شواهد موجود خواهرش جایی نداره به غیر از اونجا و بخواد و نخواد باید اونجا زندگی کنه! حتی قبل از فوت شوهرش هم دائم خونه ی زهرا خانوم تلپ بوده و یه بار در بین صحبتهاش میگفت که شوهرم از دست کارای این رباب دق کرد و مرد!) به هر حال طبق گفته  ی خودش مجبورش کرده که  با هم زندگی کنن! فقط تنها مشکل موجود اینه که اینا جفتشون یکی از یکی تنبل تره و کلا آبشون هم با هم توی یه جوب نمیره!

زهرا خانوم  و خواهرش خیلی آدمای  خوش گذرونی هستن و با اینکه پرستار داره ولی هیچ روزی توی خونه بند نمیشن و هر روز هفته برنامه دارن که خونه ی اقوام دور و تازه کشف شده ای مثل مادربزرگ من برن! ( نسبتشون با مادربزرگم دقیقا میشه نوه ی خاله ی پدر مادربزرگم!)

صبح اگه از گشنگی در حال مردن هم باشن، هیچ کدوم حتی چای هم درست نمی کنه! انقدر میشینن تا پرستاره بیاد براشون چای و صبحانه بیاره!

یه روز اومد و گفت ناهار ندارن! معلوم شد پرستاره براشون مایه کتلت درست کرده ولی نرسیده سرخ کنه! زحمتش رو به خودشون محول کرده! این 2 تا هم که ...!! رباب از تنبلی رفته تجریش ناهار بیرون خورده! اینم اومده بود خونه مادربزرگم که ناهار بخوره! یعنی هیچ کدوم به خودشون زحمت ندادن 4 تا کتلت سرخ کنن! ( بعدا فهمیدیم این مایه کتلت انقدر در خانه ی اینها موند تا گندید و دور ریختن!)

جفتشون  انقدر آژانس سوار میشن که با تمام راننده آژانس های تهران رفیق فابریک هستن! شب های جمعه هم با همین راننده آژانسا میرن پارک و رستوران تفریح!

**حالا  اینو داشته باش:

یه روز زهرا خانوم  اومد اینجا. یه 10 دقیقه بعدش هم خواهرش اومد!

ما: شما مگه جفتتنون از خونه نیومدین؟

اونا: آره! از خونه اومدیم!

ما: پس چرا با هم نیومدین؟

اونا: آخه دعوامون شد. با هم قهر بودیم. نمی شد توی یه ماشین با هم باشیم. زهرا با آژانس اومد. رباب با تاکسی!

ما: آهان! حالا چرا دعواتون شد؟

زهرا خانوم: چند روز پیش رفتم چند کیلو شیرینی پنجره ای خریدم . وقتی آوردم خونه این رباب با من دعوا کرد که چرا از اینا خریدی! من از اینا دوست ندارم! منم بهش گفتم : خونه ی خودمه! پول خودمه! هر چی میخوام میخرم! تو هم اگه دوست نداری نخور! بعدشم شیرینی ها رو گذاشتم توی یخچال!

اما  2-3 روز بعد دیدم شیرینی ها نیستن! فهمیدم این رباب نصفه شبا میره یواشکی شیرینی میخوره!!

از اون روز با هم قهریم!

ما:

××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

چند وقت پیش این بابای من حدود 50 میلیون بابت اسپلیت از ال جی خرید داشت. ال جی هم  واقعا زحمت کشید و منت نهاد و به خاطر این میزان خرید یه دونه از این دستگاه های دیوونه ی  شارپ به ما اشانتیون داد!!( ۳ تا ۱۰۰ تومن)! این دستگاه تاچ هست و بسیار حساس! هزار جای جعبه اش هم این نکته در ابعاد مختلف درج شده و این بسیار قابل ستایشه! چون فردی که این رو ساخته ،انقدر عقلش نرسیده که هر احمقی ببینه دکمه روی این نیست، میفهمه که تاچ هست و برای همین هر جا که روی بسته جای خالی بوده ، بزگ نوشته تاااچ!!!!! دیگه اینکه نوت بوک داره و ماشین حساب و ساعت آلارم دار و دفتر تلفن و بازی و چند تا کار دیگه! و از همه مهم تر اینکه 2 سال گارانتی داره!!!!با این  موارد مهم مصرف که ذکر کردم، یعنی طرف فقط و فقط باید مرض داشته باشه که بره چنین وسیله ای رو بخره و بنابراین اینا به ازای خرید های زیاد هدیه میدن که روی دستشون نمونه!! البته قابلیت های باور نکردنی  دیگه ای هم داره که حتی فکرشم نمی تونی بکنی! مثلا اینکه همون موقع فهمیدیم باتری اش هیچ وقت تموم نمیشه! و بسی ذوق مرگ شدیم! دیگه اینکه به تعداد دفعات دلخواه در شبانه روز میتونیم آلارمش رو تنظیم کنیم! و در واقع ریمایندر هستش! و از اونجایی که ما خانواده ی بی جنبه ،از دیدن چنین وسیله ی جل الخالقی ذوق مرگ شده بودیم، هر نفر برای خودش 1 بار اینو تنظیم کرد که زنگ بزنه! ( ندید بدید هم عمه ی خودته!!) و مهمترین قابلیت این دستگاه این بود که همون لحظه بعد از 9 بار ست شدن آلارم و ساعت، و به خاطر همون حساسیت زیادی که هزاران بار روش تاکید شده بود، صفحه ی لمسی اش از کار افتاد و دیگه هیچ ورودی دریافت نمیکنه! حالا از همون لحظه  روزی 9 بار( شایدم بیشتر) این برای خودش زنگ میزنه! انقدر زنگ میزنه که خودش مجبور میشه خفه بشه! از دست ما هم هیچ کاری بر نمیاد جز اینکه در هر شرایطی که هستیم( خواب – بیداری- ...)  غلیظ ترین فحش های ممکن رو  نثار ال جی میکنیم با این ساعت های دیوونه اش!!

لطفا یکی بیاد گور این وسیله رو از خونه ی ما  گم کنه!! ( ترجیحا از شعاع 1 کیلو متری دور تر!) 

 

 

نظرات 24 + ارسال نظر
رامین جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.bose-talaeeeee.blogsky.com/

سلام وبلاگت خیلی زیبا بود
خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی
فقط نظر یادت نره
اگه حاضری برای تبادل لینک یا لوگو
منو به نام (ورود دخترا آکیدا ممنوع!)لینک کن
بعد منو خبر کن تا لینکت کنم

اوکی!

ستاره جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:03 ب.ظ


من گیج شدم با این شکلک هات ...نمی دونم کدوم یکی شون یعنی خنده...ولی کلی خندیدیم...خیلی جالب یود هم پیر زن ها هم دستگاهه
ولی پیر زن ها همون جوری قصه شونو بخونی جالبن باها شون که باشی غیر قابل تحملن

همون اولیه و دومیه و چهارمیه یعنی خنده :دی
البته اینا آدمای محترمی هستن. با خودشون درگیری دارن ولی با بقیه خوبن! اونجوریا غیر قابل تحمل هم نیستن!

کویریات جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://sere.persianblog.ir

ای وایییی این دوتا خواهر خیلی باحال بودند من یه نمونه اش رو البته مشابه دیده بودم ولی اینها خیلی غلیظ بودند!
این دستگاه ه کدوم ه اسمش چیه دوست دارم ببینمش عکسشو تو نت! خنده داره

این 2 تا آخرشن!!! یعنی تا نبینیشون نمی فهمی در چه حد!!
عکسشو میذارم تا بیشتر بخندی!!

عشق 10 ساله جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:29 ب.ظ http://www.10salentezar.blogfa.com

سلام
مرسی از نظرتون
منم شما رو لینک کردم
وای این ۲ تا خانم عجب تنبلایی هستند
اگه من بودم این دستگاه رو میپیچیدم لای یه چیزی و بعد کلی رخت خواب میریختم روش که زنگ نزنه .
شاد باشی

سلام
مرسی
آره خداییش خیلی تنبلن! کلا زیادی خوشن!!
حالا کلی رختخواب از کجامون بیاریم؟؟
سلامت باشی

nina شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:48 ق.ظ http://viana65.blogfa.com

چه قشنگ

چشمات قشنگ میبینه گلم

رضا شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ق.ظ http://www,sandalie-entezar.blogfa.com

سلامممممممممم
دیدم اپ کردی گفتم بیام مزاحم بشم
ولی این پیرزنا چه باحال بودن

سلام
خسته نباشین واقعا!!!
آره باحالن!

امید یگانه شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام گیلاس خانوم
خوش بحالت که با افراد سرزنده ای مثل اون دوتا خواهر نشست و برخاست داری... فقط حواستون باشه که وقتی رباب خانوم میاد خونه تون خوراکیاتونو قایم کنین
بعدشم اگه اون دستگاه چیزه خوب و بدرد بخوری بود که اشانتیون نمی دادنش...می فروختنش

سلام
اگه خیلی دلت میخواد چند روز در هفته هم میفرستمشون خونه شما! هوم؟؟؟ فقط اگه بیان دیگه برگشتشون با خداست!!
منم گفتم که آشغال بود! در طول این چند خط هیچ جا نگفتم به درد بخور بود!!

سعید(یادگارهای یک درخت) شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:06 ق.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

سلام
اول اینکه دفعه قبل هم خدمتون گفتم اول نوع عمه رو مشخص کنید (یادت نمی یاد به من چه برو هزارتا کامنت قبل تر)
دوم بی جنبه ها شما هنوز مشکل خونتون حل نشد(البته اون خونه که من کار کردم هم هنوز کارش تموم نشده و هر وقت از کنارش رد می شم یاد خونه شما می افتم)
سوم مرده این اشانتیونهای ال جی هستم
چهارم درام چرت و پرت می نویسم درسته؟

سلام
بله یادمه!!! باید از اون عمه بزرگه مایه بذارم! روی اون یکی حساس هستین!!
دوم اینکه نخیر حل نشده! حالا منظور؟؟؟ شاید ما دلمون نخواد هیچ وقت بریم از اینجا! تازههههه اگه خونمون تموم بشه باید مهمونی کنیم حسش نیست!!
سوم اینکه بنده هم ایضا!
چهارم هم دقیقا همینطوره!!

تیده آ شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:59 ق.ظ http://ghalb-yakhii.persianblog.ir


این دوتا خواهرا شه باحالن
اه
راستی سلام
هنوزم مگه خونه مامان بزرگتین آیا؟
البته بیشاره ها حق دارن میگن هرشی پیرتر شی مل بشه ها میشی اما من موندم شه انرژی دارن اینا باز بزنم به تخته

خیلی باحالن
سلام
بله هنوز خونه مادربزرگم هستیم
آره ماشالا خیای سرزنده و با انرژی هستن. با اینکه یکیشون سکته کرده و دستش از کار افتاده ولی کارایی که میکنن از من با انرژی تره!

حسن اجرایی شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:33 ب.ظ

سلام
برای نشریه الکترونیکی وبلاگ‌نویسی شماها، می‌خوام یه گزارش از چهار نفر از وبلاگ‌نویس‌های بلاگ‌اسکایی تهیه کنم.
چهار تا سوال دارم.
1. بزرگ‌ترین حسن و عیب سرویس بلاگ‌اسکای؟
2. بیشترین وبلاگ‌هایی که می‌خونی هم‌سرویس‌های خودت هستند یا از سرویس‌های دیگه؟ چرا؟
3. چرا توی سرویس‌های خارجی نمی‌نویسی؟
4. اگه بخوای از این سرویس بری بیرون کجا می‌ری؟ چرا؟
اگه ممکنه جواب این سوال‌ها رو در اولین فرصت بدید و به این ایمیل ارسال کنید: fateh.prs@gmail.com
گزارش پایانی، یه چیزی می‌شه شبیه به این: http://shomaha.ir/no3/post-10.html
ممنونم.
-خصوصی-

اوکی

سعید(یادگار های یک درخت) شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:06 ب.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

سلام
همین که می یای و سر بهم می زنی خیلی ممنون باقیش خیلی مهم نیست مهم رد پای مهر بون شما تو وبلاگمه که خیلی پر رنگه
دوم من حالا یه چیزی در مورد چرت و پرت نویسی گفتم تو هم باید فوری بی جنبه تائید کنی
سوم من کاری ندارم که می خوای همونجا بمونید یا نه ولی فکر کنم اگه همینطوری ادامه بدید احتمالا چنتاتون درچار ترکیدگی مثانه بشید چنتاتون هم کلیه هاتون مشکل پیدا کنه یا مجبور بشید خرج بتراشید از وسایل جانبی استفاده کنید جدیدا با چسب چیپ چیپش هم اومده

سلام
خب خودم میدونم! ( خودشیفتگی رو داری دیگه؟؟!)
سخن حق رو باید تایید کرد!!! لذتی که در راستگویی هست رو نچشیدی تا حالا؟؟؟
خندههههههه
نه جدا در حال تکمیله! میام میگم چی شد که هنوز نرفتیم!!

عشق 10 ساله شنبه 2 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.10salentezar.blogfa.com

سلام
خدا رو شکر

سلام
برای چی شکر؟

خانومی یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com



کلا با این حال میکنم خواهر :دی

میگم من تورو نداشتم چیکار میکردم ؟

میخوام بیام تهران اما زود باید برگردم همشم به دکتر رفتن میگذره


حال کن خواهر! من که بخیل نیستم!!
یکی دیگه رو پیدا میکردی!!!
آخیییی! باز چرا دکتر؟؟ کی میای؟؟ یه خبری چیزی بده شاید وسط دکتر رفتنات بشه یه برنامه بذاریم!

ندا یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:41 ق.ظ http://dedaee.blogfa.com


آخی چه شکمو

خودتییی
به فامیلای ما از این حرفا نزنا! من خیلی حساسم!!
چشمک

JesUs TeaRs یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ب.ظ http://lvlasiha.blogspot.com

این رباب و زهرا جونو بسپر به ما جوونای مجرد..هم پولدار می شیم هم حال می کنیم و از همه مهمتر اوقات پیرزن های پولدار رو مفید پر می کنیم!!!

اون ساعت رو هم یه بار روش بشین و بلند شو بعد درست می شه!!! =))

ها بوخودا!

اتفاقا این راننده آژانسا که باهاشون میرن بیرون از همین جوونای مجردن! یکیشون اسمش میلاده. یکی هم محسن! بقیه رو نمیدونم! ولی از این ۲ تا خیلی تعریف میکنه! البته به چشم پسرشا!!
من مثا پرکاه میمونم! تو که سنگین وزنی بیا بشین!!

سعید(یادگار های یک درخت) یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

چشم چرا می زنی

دوست دارم بزنم!!

میثم یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:36 ب.ظ http://meisamh.pib.ir

این ساعته احتمالآ عارفه! میخواد گذر عمر و یاداوری کنه ولی گیر بد کسی افتاده

یحتمل شما بیشتر عارف شدی که همه چیز رو به ماورا ربط میدی و این حرفا!!

سعید(یادگار های یک درخت) دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:35 ق.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

ها یادته من دو روز دیر آپ کردم چه گیس و گیس کشی راه انداخته بودی
حالا خودت خوابت برده

دلم نمی خواد آپ کنم!! فوضوووووووولللل!!!
خب حسش نیست! همش خوابم میاد!!

سعید(یادگار های یک درخت) دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

طبق تحقیقات من گاز یه سلاح کاملا عمومی که دخترها چون بیشتر استفاده می کنند می خوان بگن ماله ماست
دوم همینطوری که خودتون بودین مشکل دستشویی داشتین وای بحال روزی که شده رستوران

نخیرم! گاز و چنگ و ناخن جزء سلاح های ثبت شده برای دختراس! تو هم بیخود خودتو قاتی نکن!! مشت و لگد و حرکات ضربتی مال پسراس!!

اگه بدووونی!! از صبح بوی غذا پدرمو درآورده!! فک کن! چشماتو باز کنی بعد بوی پاچینی در حال سرخ و قارچ سوخاری و اینا به مشامت بخوره! بعد بگن تو نخور!!
گریههههههههه

سعید(یادگار های یک درخت) دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:39 ب.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

الان من دارم قل قل واست اشک می ریزم

دستت درد نکنه! یادم باشه مزدت رو بدم!

امید یگانه دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ب.ظ http://hotesticecream.persianblog.ir

سلام

علیک سلام

?؟ خانوم نقطه ?؟ دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:53 ب.ظ http://mr8mrs.persianblog.ir/

گیلاس ینی فک کنم تو کل خواننده های بلاگت خواننده به فـــــــــــــــــــــــــــــ.راخـــــــــــــ.ـــی من نداشته باشی!
میام می شینم همه پست هاتو می خونماااااا!!! بهد با کلی شوق و ذوق میام بشینم نظر بدم ها!!!! (دیگه ته جمع کردن و همت کردنم!!!!) بهد تا میام می بینم اِه!! بلاگ اسکای مشخصات رو حفظ نمی کنه و باید دوباره مشخصات رو از یه جا دیگه کپی کنم (بازم فــــــــ.راخی ) کلا دیگه حس نظر دادن و اینا می پره!!!!!!!!!!!!!! بهد اینجوری می شه که من هر پستت رو چند بار خوندماااا!!! اما نظر ندادم! چه دخمل بی ادبی ام
تو رو خدا به این مدیر بلاگ اسکای یه ایمیلی زنگی سنگی چیزی بزنین ببینین این راه چاره نداره؟

آخییی! نگو اینجوری
همین که میخونی کافیه! انقدر خودتو ضجر نده فداتشم!!
من خوشحال میشم کامنتت رو ببینم و از اینکه میخونی دلگرم بشم ولی راضی به این همهههه مشقت نیستم! پیر میشیا!!

خندهههههههههههههه

?؟ خانوم نقطه ?؟ دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:57 ب.ظ http://mr8mrs.persianblog.ir/

ینی نیگا! الان که من می خوام یه نظر دیگه بدم باز باید از سر نو مشخصات وارد کنم!
می گما گیلاسی نمیشه من وقتی می خوام چند تا نظر بدم فقط اولی رو مشخصات وارد کنم و واسه بقیه فقط بنویسم نقطه؟ خُ چیه؟! سختهههههه
الان بیشتر از اونی که شماها به ال جی فُش می دین من به برنامه نویس و مدیر بلاگ اسکای فُش می دم

ببین عزیزم تو اصلا نمیخواد اسمت رو بنویسی! یه نقطه جای اسمت بذار خودم میشناسم!!!
نوشتنت تابلوه!!
راستش قبل از اینکه ویندوزم رو عوض کنم تا *گ* رو مینوشتم خودش *گیلاس* میومد. اما الان منم مشکله تو رو دارم!مشخصاتم نمیمونه!! نمیدونم باید ی کار کنیم! یکی که میدونه بیاد به ما هلپ کنه پلیز!!

[ بدون نام ] دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ب.ظ

من از صبح تا حلا می گم این مدل نوشتن رو که کسی نفهمه منظورم کیه رو از کی یاد گرفتم یادم نیمی یاد
نگو از تو یاد گرفتم

چه چیزایه خوبی یاد میدما!!
اونوقت شما کی بودی که من نشناختم؟؟ اسمتو ننوشتی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد