دیدین که هستم!!!

سلام...

بعد از این همه وقت برگشتم... اینجا  داشت منقرض میشد... یعنی فکر کنم تا الان خوننده هاش  روحشون به دایناسور ها پیوسته... ولی میخوام یه بار دیگه شروع کنم!!!

 دلیل نبودن این چند وقتم که کاملا روشنه... از الانم دلم میخواد هر روز بنویسم... راستش انقدر روی ورق کاغذ روزانه هام رونوشتم که خسته شدم... اونجوری هر چند وقت یکبار  که خسته میشم همه قبلیا که دمه دستمه میریزم دور... پس با استدلال به آنچه گفته شد نتیجه میگیریم اینجا بهتره!!

البته قول دادم  که تخته سیاه رو ول نکنم و نمیذارم دیگه نه اینجا نه ونه اونجا تخته بشه

فعلا برای بازگشتم بسه

هستم حالا..

عقش!!

خب من هم اینجا رو دوسش دارم و هم وبیدن رو....اما چی کار میشه کرد....پیش دانشگاهی و هزار بدبختی....چون تخته سیاه هم وبال گردنه منه عمرا برسم که هم اینجا رو آپ کنم هم تخته سیاه رو....اینجوریه که یه چند وقتی اینجا تعطیله و نمی نویسم.... اما تعطل بودن معنیش حذف وبلاگ نیست....هر وقت فکر کردم باید برا خودم بنویسم حتما برمیگردم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

شهر هیر...نزدیک اردبیل....بهش میگن شهر گیلاس!!هفته پیش جشنواره گیلاس داشت....

من که با گیلاساش عشق کردم....تا حالا این همه گیلاس رو یکجا ندیده بودم....خودمو خفه کردم از بس گیلاس خوردم.....

حتما یه سر بزنین!!

باور نمی کنم...!!!

 آبی یعنی سرد ، قرمز یعنی گرم !

اشتباه  نکنید !!!بحث  روانشناسی ر نگها نیست 

 حرف زدن درباره تیم فوتبال آبی و قرمز هم خیلی بی کلاسه!!
 مخاطب این جمله هم شما نیستید !!....... اینارو به اون  عمله‌ی لوله کش  میگم که شیرای این
دستشویی ها رو میبنده  .!!!

   عزیزم  یه  بار  دیگه  باهام  تکرار  کن :  آبی  یعنی آب سرد ،  قرمز یعنی آب گرم  .!!

 امیدوارم   ایندفعه  دیگه متوجه شده باشی !! 

 نمیدونم  دقت کردید  یانه ؟!  همیشه‌ی خدا جای این دو تا برعکسه .
منم  هر دفعه   میگم این  بار دیگه  درسته  اما بازم  رودست  میخورم  !!(مخصوصا توی مدرسه!)

 روزانه هم صدای جیغ هزار نفر دیگه  که همون بلا سرشون میاد شنیده میشه!!

هیچ وقت هم یادم نمیمونه که کدوم دستشویی کدوم شرایط رو داشت!!

حتی مال دستشویی دبیران هم برعکسه!!

.......

....!!

************************

آخه کدوم آدمی رو دیدین که:

روی هوا پاش متلاشی بشه.بعد.....

-مجبور باشه ۳ برابر وقتای دیگه ۳-۴ طبقه رو بالا پایین بپره!

-از ۵-۶ تا پله سقوط آزاد داشته باشه و  با همون پاش فرود بیاد!

-به خاطر با مزگی(!) دوستاش هر زنگ هر جایی رو که فکر میکنه کلی بگرده تا بتونه کفشش رو پیدا کنه!

-در نهایت هم آخر روز یک کیف ( که معلوم نیست چرا انقدر غیر عادی سنگینه!) بیفته رو پاش!

-از همه مهمتر اینکه در تمام طول روز بخواد بره دستشویی و نتونه!

 **********************

Neighbour From Hell....!!!

بعضیا خیلی IQ هستن....!!

طرف ۲ تا پسر شیطون داره!....هیچ جوری نمیشه کنترلشون کرد!! این ۲ تا رو با هم میفرسته حموم....بعد چون حموم ۱ وان داره و این ۲ تا سر تو وان بودن با هم دعواشون میشه،کف حموم رو آب میکنن!!!....میشه استخر....!!از لبه وان هم به عنوان دایو استفاده می کنن!!....شیرجه....زیر آبی....

خوب همین کارا رو می کنن که سقف حموم ما برای سومین بار ریخته پایین!!!!

الان ما با چتر میریم حموم!!

البته از یه جهاتی هم خیلی خوب شده......ما و بالاییها با هم یه حموم  مشترک داریم!!!

------->گرمابه MONZOو علاقمندان!!!

تازه عمق استخر اونا هم به جای ۳ متر شده ۶ متر!!! می خوایم یه درخواست بدیم که میزبانی مسابقات شیرجه المپیک ۲۰۰۸ پکن رو بر عهده بگیریم!!!!

اعتیاد خوروندن!!

چیه!!!...چرا بد نگاه میکنی!!!!

آپیدن وبلاگ، اونم بعد از این همه وقت، نتیجه تغیرات فیزیکی و شیمیایی و ژنتیکی و....اساسیه که در من رخ داده!!

واقعا نمی فهمی من فرق کردم!!!

می دونی چند وقت بود Hibye  بهم نرسیده بود!!!!.......آخه باکتری هم برا بدن لازمه، چه برسه به موتد تشکیل دهنده خون!!!.......این بوفه مدرسه چه جوری دلش میاد انقدر بچه ها رو شکنجه روحی کنه!؟!

.....خیلی کارا دلم می خواست بکنم....ولی این اراده خودش رو گم و گور می کرد....اونم با من لج کرده بود!!!

چند دفعه خواستم اینجا رو UP کنم!!...نه!....چند دفعه؟!!!........ولی هر دفعه یه چیزی مانع شد....بقیه کارا هم همینجور......!!!

وقتی همه چیز به هم ریخته باشه....وقتی اون چیزی که باید پیش بیاد ،نیاد......خب هیچ چیز هم دیگه اون جوری که باید درک بشه، درک نمیشه.....!!!

.....

..

.

ولی از اول این هفته همه چی یه جور دیگه شد......سوپر پریزترین اتفاق هم این بود که شنبه صبح زهرا برام  یه بسته بزرگ Hibyeخرید....سفارشی!!....واااااااای....من چقدر این زهرا رو می دوستم ....همیشه دنبال اینه که یه جوری دوستاشو خوشحال کنه......

روند واکنشات ادامه داشت.....

سه شنبه هم که بوفه به اشتباهش پی برد و Hibye آورد....(ولی اینکه هر کی یه بسته می خره و تهش رو دستش می مونه ،بعد  میگه بیا عزیزم....اینو بخور، اصلا کار درستی نیست!!!)

حالا از همه چی بگذریم ، این ۵ روز خیلی خوب با من راه اومد......کلی رو فرمم .......خدا کنه Hibye های بقیه هم زود تر برسه که از این حالت نعشگی در بیان.....!!!!