این پست غرغری بیش نیست!!

  

 

  اون هفته نه ولی اون یکی هفته امتحانای ترمم شروع میشه! اونوقت ما مثله همیشه باید تا روزه قبل امتحان بریم مهده کودک! ( همون دانشگاهی که بقیه میرن!) یعنی اصلا این مسئولانه مهده ما حالیشون نیست که ما قبل امتحانا به فرجه نیاز داریم!! مثلا ارواح خاک همه رفتگانمون باید یه دور این درسا رو بخونیما!!  

حالا کاش فقط همین بود! اصلا این مسئولان دانشگاه، انگار با حمل و نقل عمومی تهران و حومه قرار داد دارن و برای همین از هرگونه تعطیلی ما رو محروم میکنن!! ( هر چی فکر کردم دیدم تنها جایی که از هر روز دانشگاه رفتن ما سود میکنه همین حمل و نقله!  شما جای پر سودتری به ذهنت میرسه؟؟) 

 نه! جون من ببین؟! من مدرسه میرفتم اوقات فراغتم بیشتر از الان بود!! حتی پیش دبستانی هم که بودم باز بهتر از الان بود!!  الان هر  ۸ روز هفته که کلاس دارم! دریغ از حتی ۱ روز تعطیلی!! ( حالا بماند که مثلا ما روزانه هستیم و همه کلاسامون نصفه شبه!) اونوقت از ۲۳ شهریور رفتیم تا خود روز قبل امتحانات هم باید بریم! اگه نریم هم غیبت میخوریم و حذف و این بازیا!! ( مثلا این ۵ شنبه بعد از عید غدیر که حتی کلاغ ها هم صبح از توی خونشون بیرون نیومدن، منم نرفتم دانشگاه! اونوقت استاده محترم درس انقلاب ساعت ۸ صبح، تشریف بردن و درس دادن و حضور غیاب کردن و بنده هم به دلیل ۴ عدد غیبت برای درس عمومی، اندر شرف حذف شدن هستم!!) 

حالا باز همه ی اینا هیچی!! اینجاش آدمو میسوزونه که حتی بین ۲ ترم هم ۲-۳ روز بیشتر تعطیلی نداریم!!!  

اونوقت میگن چرا جوانان قصد ترک تحصیل و یا به عبارت بهتر ترکاندن خودشان را دارن! واقعا چرا؟؟!! 

 ××××

خونمون هم تموم شده! ولی حسش رو نداشتیم که بریم!! دیگه دیروز بابام زحمت کشیده رفته یه گرد و خاکی از خونه بگیره! بعد این درپوش چاه توالت رو که برداشته دیده این کارگرا  لطف کردن و این مدت تا میتونستن سنگ و کلوخ و سیمان و ... ریختن توی چاه توالت! حالا چاهمون تا سقف گرفته!! باید برای انجام واجبات دست به دامن همسایه  ها بشیم!! 

تازه برق کشه اومده سیم تلفن رو وصل کنه! دیده سیمه تلفن ما ،این همه سال به 2 تا از همسایه ها وصل بوده!! حالا تیم تحقیقاتی هنوز مشغول بدست آوردن اون سره نخ هستن! ولی شاید این وسطا معلوم بشه کاسه ای زیر نیم کاسه است و این قبض های کذایی تلفن از جای دیگه آب میخوره!!  

××××

دیشب متین خانوم به مناسبت عوض کردن ماشینشون به ما شیرینی دادن! البته برای ماشین قبلیش نهار داده بودا !!  

رفتیم این کافی شاپ تیراژه و نفری یه کیک شکلاتی با چای خوردیم. بعد یه دونه تیرامیسو هم گرفتیم که ۳ تایی با هم بخوریم!! ( در عکس یک عدد تیرامیسو با ۳ عدد قاشق مشاهده میکنید!  تازه اون هم نصفه ی چای متینه! اون کیک هم نمیدونم مال کیه که نصفه خورده!) 

یعنی به آدم بگن پیاده کل اقیانوس ها رو شنا کن، ولی از این تیرامیسوی آشغال نخور!! اگه تابستون بود باز یه چیزی! اگه یه کافی شاپ دور افتاده بود که سالی یه بار به جز پرنده ما هم بهش سر نمیزنیم، بازم یه چیزی!! آخه بابام جان توی سرما و زمستون چرا باید کارامل این آشغالی که ما خوردیم در حد  خراب شده باشه؟؟ یعنی مزه ی همین  رو میداد!!  من که قاشق رو توی دهنم بردم و حتی قورت ندادم و تف کردم! ولی با همون یه کم که توی دهنم بود، از ترشیدگی و خرابیش زبونم بریده شد و تا آخر شب  حال تهوع داشتم!! حیف اون کیک شکلاتی خوشمزه که مزه اش با این آشغال از دهنم رفت! در واقع کوفتم شد!!

نتیجه میگیریم اگه با دوستانتون رفتین بیرون از این آشغالا نخورین . ولی کیک شکلاتی حتما بخورین!و به قول شوهر خاله ام چیزی رو بخورین که مطمئنین ازش!! در صورتی که خواستین یه آشغال که ازش مطمئن نیستین بخورین، لطف کنین اول آشغال رو بخورین که مزه ی بقیه چیزا از دهنتون نره!! 

با تشکر