به تنگ آمده ام!!!!

جودی آبوت.. افسانه جومونگ..لاسـت.. فرار از زندان.. آلیاس.. سریال ۲۴..سند باد.. زنان سر سخت.. متشکرم.. یوسف و زلیخا...کوفت .. درد.. اَه ا َه

دیگه حال آدم رو به هم میزنن اینا!!

حالا مردم خودشون رو برای یانگوم شقه شقه میکردن، شما هم از آب گل آلود کرم خاکی گرفتین و کردینش توی دی وی دی . مردم  مرفه بی درد  هم برای رفع درد های  اوقات فراغتشون ، نشستن این سریال مفید رو بار دیگر بدون سانسور دیدن تا شاید در طول فیلم یه نفر دیگه هم بر علیه یانگوم توطئه کرده بوده باشه و بار اول از چشمشون دور مونده باشه!!! ( واقعا انگیزه مردم برای چنین کاری هنوز هم برام مبهمه!! من به زور چند قسمتش رو از تلویزیون تونستم ببینم! فکر دوباره دیدینش هم مغزم رو  به درد میاره!)

حالا لاست سریال پر طرفدار و قشنگ و معروفیه و دستتون درد نکنه که دارین منتشرش میکنین!! خیر ببینین از جوونیتون!

ولی دیگه  به اینجام رسیده!! ( آره عزیزم دقیقا همین جا)

ولی دیگه خونم به جوش اومده  از بس تبلیغ هر سریال در پیتی  رفته توی چشمام!  طرف قبل از پیدایش انسانها، سریال ساخته و شما الان دارین تبلیغش رو میکنین؟؟

ولی دیگه چشمام شکل این خانومه در سریال زنان سرسخت شده از بس این چند روزه ریخت کجش رو بالای هر وبلاگی دیدم!! با اون لبخند ژکوندش خجالت هم نمی کشه!!

اونوقت بدبختی همینه!! همین که تا تصمیم میگیری یه پیج جدید رو باز کنی و هنوز یو آر ال صفحه رو ننوشتی ( گاهی هم هنوز تصمیم نگرفتی که کدوم پیج رو  میخوای باز کنی) که اول قلپی یکی از این سریال ها میاد جلو چشمت! و خب خیر مقدم بی نظیریه در آغاز کار!! بعدش همینجور که چشمت به این سریاله دوخته شده، باید منتظر باشی تا پیج   لود بشه !!!

دوستان، عزیزان، رهگذران، ( اه حالا هر کی می خوای باش) تو رو به ارواح هر کی دوسش دارین اگه سریال خواستین بیاین خودم بهتون میدم!!  پول که نمیگیرم هیچ، یه چیزی هم دستی بهتون میدم! فقط از این سایت های بی جنبه خرید نکنین که جو گیر بشن و فکر کننن خبریه و اینجور کاربران محترمی مثل من رو به عجز و ناله بنشونن!!

*****مطلع هستین که وسط دعوا حلوا خیرات نمی کنن!! منم  جوش آورده بودم و یه چیزی گفتم!! حالا از فردا نیاین آویـــ.زون  کله کچل من بشین و همین 4 تا شوید مو رو هم از جا در بیارین که فیلم می خواین!! من اگه فیلم  داشتم که الان اینجا نبودم! اصلا فیلم چیزه خوبی نیست!! به جاش خرما بخورید!!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

امروز صبح توی یکی از وبلاگ ها ( کجا بود؟؟) چیزی در مورد اعتیاد به  "تردمیل" خوندم!!

 قبول دارم برای کسی که اهل ورزش باشه، تردمیل وسیله خوبیه !! وقتی هم که اسمش میاد همه میگن: جون میده برای زندگی های آپارتمان نشینیه امروزی که مردم 2 قدم راه نمیرن و اینجوری میتونن توی یه وجب جا، پیاده روی کنن !!... برای بچه های شیطون خوبه که روی تردمیل انقدر بدوند که انرژی شون ته بکشه و دست از سر کچل مادرشون بردارن!! و ...

حالا از این میگذریم که این وسیله هم مثل خیلی چیزای دیگه ، صرفا چون "مد " شده، باید خریداری بشه و در خانه ها موجودیت پیدا کنه !! و الان جوری شده که هر کسی که برای خونه اش چرخ گوشت میخره، پشت بندش یه تردمیل هم میخره!! مثلا طرف تا چند روز پیش حس اینکه از تخت  خوابش بلند بشه  رو نداشته و صبح تا شب ولو بوده روی تخت. یهو از امروز ورزشکار میشه و میگه اگه روزی چند کیلومتر راه نرم، بدنم از کار میفته و من یه عمر قهرمان دومیدانی بودم و حالا ترک عادت موجب میشه که  بمیرم! خلاصه  اجبارا یه تردمیل  کنار اتاق رویده میشه . از فردا با خیال راحت تر و ذهنی فارغ از دغدغه ی تردمیل ( که در زندگی از اقدس خانوم اینا عقب نیفتاده) ، دوباره ولو میشه روی تخت و صبح  تا شب تنها با  کاردک  میشه از روی تخت جمعش کرد!!

صحبتم با اوناییه که واقعا برای ورزش و تندرستی این دستگاه رو خریدن و در خانه شون مثل گلدون، جنبه تزئینی نداره!!

این چند ماه که خونه مادربزرگم بودیم، دقیقا محل تخت من زیر اتاق خواب داییم اینا بود!! و تردمیلشون هم توی اتاق خوابشون بود!!  اینا  هم خانوادگی  برای حفظ سلامتی و لاغری  و اندام متناسب، از ساعت 5 صبح تا 9 صبح به ترتیب نفری 1-2 ساعت روی این یورتمه میرفتن!!  دفعه اول که من خواب بودم و با روشن شدن تردمیل حس کردم از طبقه بالا به سمت پایین ، داره زلزله میاد!! تازه این اول کار و دستگرمی بود!! وقتی خوب گرم میشدن و روی شیب، دو سرعت  رو شروع میکردن، این چنین به نظر میومد که یه نفر داره تیرآهن های خونه رو گاز میزنه و هر لحظه احتمال انهدام خونه وجود داره!!

 یه چند بار تذکر دادیم  که اگه میشه صبح زود، حس ورزشکاریتون شکوفا نشه!! ولی  خب بهانه ها فراوان بود و خلاصه این مدت از دست اینا خواب نداشتیم ولی بر حسب اینکه حرف و حدیثی پیش نیاد ،  دیگه چیزی بهشون نگفتیم!!

روزی که به خونه خودمون برگشتیم، از ته ته ته دلم خوشحال بودم که از شر ورزش صبحگاهی دایی و دایی زادگان راحت شدم!!

اما چشمتون روز بد نبینه!!

اولین صبح در خانه خودمون، با خیال راحت  در خواب پادشاه هفتم رو میدیدم که یهو  تختم  پیتکو پیتکو کنان از روی زمین به هوا پرتاب شد و بعد از چند بار که به سقف خوردم، فهمیدم بعـــــــــــــله!!   توی این 7 ماه که ما نبودیم، همسایه بالاییمون چشم ما رو دور دیده و ایشان هم ورزشکار شده بود!!  و از شانس خوب من، محل شکوفایی  استعدادهای نهفته ی ورزشکاران بالای تخت من بود!!

فقط خدا میدونه که چه صداهایی از طبقه بالا به گوش نمیرسه و چه لرزشهایی حس نمیشه!! ... برای  آدمی مثل من که شب ساعت  4  تازه میخوابه و با کوچکترین صدایی از خواب بیدار میشه، واقعا شکنجه است!!

حالا  درسته به روشون نمیاریم و تا حالا چیزی نگفتیم( که اگه بگیم هم مطمئنن تاثیر نداره!! میدونی که!! فرهنگ آپارتمان نشینی بسیار بالاست!! چهاردیواری اختیاری!!) ولی بارها شده از خواب پریدم و و سردرد شدید گرفتم و از ته دل بهشون ... گفتم!! ( برای  سنجش خلاقیت خوانندگان جای خالی را خودتان پر کنید)

با دوستام هم که صحبت میکردم همه از این مسئله مینالیدن!!

به خدا یه کم ورزش کردن  و مانکن شدن،ارزش مردم آزاری رو نداره!! میشه یه جوری ورزش کرد ولی آه و نفرین مردم پشت سرمون نباشه!!  تردمیل اصلا وسیله خوبی برای زندگی آپارتمان نشینی نیست!!

 

نظرات 59 + ارسال نظر
سعید(یادگارهای یک درخت) شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:10 ب.ظ

سعید(یادگارهای یک درخت) شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.derakht1.blogfa.com

این کامنتم یادته
--------------------------------
سعید(یادگارهای یک درخت)
چهارشنبه 30 بهمن ماه سال 1387 ساعت 1:20 PM
سلام
می بینم که حسابی بهت داره خوش می گذره و اصلا وقت نمی کنی یه سری هم بزنی به دوستان
حالا خوش باش بعد بهم می رسیم
-----------------------------------------
فکر کنم بهم رسیدیم

شاذه سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام
تو کجایی ناپیدا؟ ازین قصه ام خوشت نمیاد؟

ماندانا سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:31 ق.ظ http://mandanaaflaki.blogfa.com

سلام گیلاس خانم
برای اولین باره میام این جا ،اونم به خاطر اینه که توی وبلاگ های دیگه راجع بهت خوندم و فهمیدم که چقدر همه دوستت دارن و نگرانت هستن...
همین باعث شد که همه ی مطالبتو بخونم
حالا من هم یکی از اون نگران ها شدم...
امیدوارم خوب باشی و برگردی

مهدی چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:05 ق.ظ http://www.hosain-bm.blogfa.com

سلام مهدی ام و 14 ساله اسپشالی شدم از نوع نخاعیش
تازگیا وبلاگ ساختم و خوشحال میشم بیاید دیدنم
نمیدونم قبلا دعوتتون کردم یا نه اما ...
یا حق

خودم چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.ruzhaye-khakestari.blogfa.com

بچه کجایی تو آخه؟؟؟؟؟؟

باران چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:46 ق.ظ http://baran.special.ir/

هیچ معلومه تو کجایی گیلاس؟
یه قرنه آپ نکردی ها. حواست هست؟

باران چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:49 ق.ظ http://baran.special.ir/

مگه من گفتم نیستی؟
میگم چرا آپ نمی کنـــــــــــی؟
در اون مورد هم بهت جواب دادم تو وبلاگم...

الهام جمعه 23 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:12 ق.ظ http://inspiration67.blogfa.com

سلام منظ جوووونم
چرا نیمدی مدرسه؟
دلم برات تنگ شده
کم پیدا شدی
نکنه داری شوور می کنی ناقلا؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد