لباس!!

یه پارچه آبی با خط خطی و گل های صورتی  دارم. چند روز پیش مامانم پیشنهاد داد  اینو بدیم خیاط بدوزه. یه دفعه قرار میشه بریم یه جا ، لباس جدید داشته باشم. منم  به سرم زد  رفتم توی این سایت های لباس یه گشتی بزنم مدل جدید پیدا کنم.همچین مدل پیدا کردم  پرتقاااال!!! آدم اینا رو بپوشه یاد شب اول قبرش میوفته!! چشمت روز بد نبینه مادر!!

اینو میبینی؟؟؟  این خانمه مدل لباسش اینجوریه که وقتی داره میره فک می کنی داره میره. وقتی هم داره میاد بازم فک میکنی داره میره!!! اصلا آدم میبینش  دچار هیجان کاذب میشه!!

 View Full Size Image

اونوقت اینم آینده ی همون خانومه هستشا! از اول اگه آینده نگر بود اینجوری نمیشد! چند سال گذشته. دو تا شکم زایمان کرده چاق شده.لباسش براش تنگ شده ولی نمیخواد این واقیعت رو بپذیره! اومده به زور زیپش رو ببنده که زیپش از پشت در رفته!  ولی انصافا خوبیش  اینه که الان میتونی تشخیص بدی وقتی داره میره انگار داره میاد!!

 View Full Size Image

اینم همون خانومه هست که اینجا ذات خشنش رو شده!!! در حین یک دعوا دست به یقه شده  و در رفتگی زیپش تبدیل به جر خوردگی نا متقارن یقه شده!!

 View Full Size Image

این خانومه از اون بالایی درس عبرت گرفته و از الان یه لباسی متناسب با دوران حاملگی و شیردهی تهیه کرده!!!  به این میگن زن زندگی!!

 View Full Size Image

طبق شواهد و مدارک موجود، ایشون لباسشون رو بعد از اثاث کشی دوخته اند. اینم پرده صورتیه اتاق خواب خونه قبلیشونه که زنیت به خرج داده و دامن دراپه دوخته !! یاد بگیر!!

 View Full Size Image

جل الخااااالق!!! اینجا هم  کرکره های لباسش رو کشیده پایین، تا قابلیت های زیاد لباس رو به رخ همه بکشه !!

 View Full Size Image

ایشون یه خانم فقیر متشخصی هستن که فقط موفق به تهیه نصف لباس شدن!! هر جا میرن  تکیه میدن به دیوار و فقط باید لباسشون رو از جلو ببینیم!! اتفاقا  فرشته ( دوستم) نامزدی نرگس زیپ پشت لباسش در رفت و مثل این خانومه مجبور شد تا آخر مجلس به دیوار تکیه بده!!!

 View Full Size Image

ایشون هم یکی دیگر از آینده نگر ها هستن. تا اونجایی که من یادمه این لباسش رو از طفولیت داره هنوز! هر یه سال که بزرگتر میشه  ، یه چاک وسیع تری اون جلو میده و یه قلاب عریض تر وصل میکنه به خودش!  

 View Full Size Image

این خانوم سبزه هم که دیگه اسوه ی صرفه اقتصادیه!!!   نشون داده که میشه یه روسری رو با چهار تا گره تبدیل به تن پوش کرد! البته شاید!! اگه دولا میشد عمق صرفه بیشتر نشون داده میشد!!

 View Full Size Image

آخیییی!!! اینم یه عروس بدبختیه که شدیدا دچار فقر فرهنگیه!!! تور سرش رو به پشت گردنش زده! فقط من موندم  سنجاق ها رو کجای گردنش فرو کرده؟؟

 View Full Size Image

 

حالا میگین من پارچه آبیم رو چی کار کنم؟؟

بازی

راستش یه چند وقتیه که بالکن ما شبیه این فروشگاههای تاناکورا شده. اونم از اون نوعش که لباس زیر دست دوم میفروشن

سر نخ این ماجرا به باد برمیگرده! و طبق کشفیات ما احتمالا یه رابطه زیرمیزیی بین  حس خانه و خانه داری خانم های همسایه ما ،با باد وجود داره!  هر دفعه که باد و طوفان میشه ،این خانمهای همسایه های طبقه بالایی ما اون حس کدبانوگریشون یهو گل میده و تک تک اعضای خانواده و لخت مادر زاد میکنن و میفتن به رخت شستن! از رویی ترین لباسها گرفته تا لباسهایی که مرتبط با فیها خالدون خانواده است!!  و تنها مشکلی که وجود داره اینه که همشون زیر خط فقرن و  در موقع پهن کردن لباس روی بند رخت، گیره به تعداد کافی ندارن!!!

آخه این چه وضعیه؟؟؟  اینا لباس رو میندازن رو بند رخت توی بالکن خودشون. بعد همون موقع فرت باد میزنه این شورت و سایر لباس زیراشون که سبکه رو میندازه توی بالکن ما! اونوقت از خجالتشون دیگه روشون نمیشه بیان دنبالش!! ما هم که نمیتونیم هلک هلک شورت به دست، بریم زنگ تک تک همسایه ها رو بزنیم تا بفهمیم این شورت مردونه یا زنونه مال کدام شخص شخیصیه!!!! اینجوریه که یه کلکسیون انواع لباس زیر در سایزها و مدل های مختلف توی بالکنمون داریم!!!

واقعا با این فرهنگ آپارتمان نشینی چی کار باید بکنیم؟؟؟

------------------------------------------------------------

اینم اون بازی که از طرف خیلی دوستان بهش دعوت شدم و گفتم نمی نویسم. الان یه دفعه دلم خواست بنویسم!!!

۱۰ تا چیزی که دوست دارم:

۱- ماشین

۲- نی نی کوچولو و لباس بچه

۳- کیف و کفش و لباس و عطر و لوازم آرایش

۴- نو آوری و خلاقیت و خاص بودن و تنوع داشتن و تکراری نبودن توی همه چیز به جز دوستی و روابطم با آدما!

۵- غذاهای تند و سرخ شده و ادویه دار و خوشبو  و غذاهایی که جدیده و همچنین چیپس و پفک و شکلات و هله هوله

۶- میوه . مخصوصا میوه های تابستونی . (گیلاس)

۷- لوازم تزئینی و هر چیزی که گوگوری و بامزه و رنگی رنگیه( حتی این چسب زخم هایی که عکس دارن!)

۸- کتاب

۹- لوازم برقی . حالا هر چی میخواد باشه. از  لوازم صوتی و تصویری گرفته تا آبمیوه گیری و میکسر و جارو برقی و اپیلیدی! کلا هر چی با برق کار میکنه دوست دارم. مخصوصا اگه  یه چیزه جدید باشه! ( این علاقه ام آدما رو به این فکر فرو میبره که شاید مال دوران پارینه سنگی باشم!!!)

۱۰- رستوران رفتن و مسافرت و مهمونی رفتن و کلا با دیگران بودن( مخصوصا وقتایی که با دوستام هستم!)

 

۱۰ تا چیزی که دوست ندارم:

۱- زیاد تنها بودن

۲-  غذایی که زردچوبه زیاد داره. بادمجون. املت. تخم مرغ. گوجه فرنگی. اسفناج . سیب زمینی آب پز. مرغ آب پز . سس کچاب. سالاد .کشک و ...

۳- گربه و سوسک و مارمولک

۴- این آدمایی که بد غذا می خورن

۵- آدمایی که به فکر خودشون نیستن و همچینین آدمایی که زیادی به فکر خودشونن

۶- از مقایسه شدن خوشم نمیاد

۷- از اینکه توی کارم دخالت بشه متنفرم

۸- آمپول

۹- از آدمایی که گیر میدن  بدم میاد

۱۰- از زندگی کردن توی رویا و خیالات بدم میاد

 

۱۰ نفر رو باید دعوت کنم حالا! چون کار سختیه و همه بازی کردن دیگه بیخیال میشم!!

 

 

سوک سوک!!

  این باد شدن رگ غیرت پسرا به هیچ دردی هم که نخوره ، در یک مورد خیلی مفیده!! فقط باید  شارژرش دستت باشه!!

چند روز پیش با دورنمای رسیدن به هوای آزاد ، شال و کلاه کردیم و شام خریدیم، رفتیم توی پارک در کانون داغ خانواده  بخوریم. همچین که نشستیم تا با آرامش یه گاز به این ساندویچمون بزنیم یه آقای گربه  اومد جلو چشممون!! فک نمی کنم دیگه لازم باشه در مورد خودم و گربه چیزی بگم! انقدر قبلا گفتم که الان هر کی توی خیابون از گربه بترسه شما حدس میزنین گیلاس باشه!!  به هرحال رویت گربه در موقع گاز زدن ساندویچ معادل با کوفت شدن غذای من بود!! اگه خودم میخواستم  تمام وقت دنبال این گربهه بدوم اونوقت کی غذای منو میخورد؟؟  خوولاصه  یه پسر بچه ۸-۹ ساله داشت از کنارمون رد میشد. منم تنها با نیت سوء ، بهش گفتم:

:ـ آخه به تو هم میگن پسر؟؟

:ـ  تو که از دخترا بدتری! ( این کلمه روی پسرا در این سن تاثیر شدیدی داره!!!  حاضرن هر نوع بیگاری و باگاری رو انجام بدن ولی مثل دخترا نباشن!!) 

:-خیلی ترسویی!!! ( در اینجا چشمان پسرک برق نففففس کش زد!)

:-اگه راست میگی  که شجاعی برو دنبال اون گربهه  فراریش بده !! منم میبینم بلدی یا نه!!!

..

.

و اینگونه بود که پسر بچه بدبخت برای اثبات سیب زمینی نبودن خودش، یک ساعت و نیم بی وقفه دور پارک دنبال اون آقا گربه میدوید!!!

*************************

میخوام یه فراخوان ملی بدم و هرچی اسفند توی این کشور هست جمع کنم و یه جا برای مامانم دود کنم که چشم نخوره!!

ماشالا از هر انگشتش شونصد تا هنر میپاشه بیرون!!! هر کاریشم میکنیم کوتاه نمیاد که!!! دائم ما باید مستفیض بشیم!!!

یه نمونه اش اینه که خیلی ساده این ماشین لباسشویی ما رو تبدیل کرده به کارخونه رنگرزی!!!

چند وقت پیش یه مانتو کرم که خیلی هم دوسش داشتم رو توی کمدم آویزون کرده بودم! بعد از چند روز هر چی دنبالش گشتمو کمد رو زیرو رو کردم و کمد لباسای بابامو گشتم که نکنه اشتباهی برداشته باشه و اینا، اصلا انگار این مانتو  از اول وجود نداشته! نبود که نبود!! اینجا بود که دست به دامن مامان خانوم شدم و آنگاه شصتم خبر دار شد که  اون مانتو قهوه ایه که انگاری آشنا میزد ، ورژن جدید همون مانتو کرمه هستش!! و مانتوم کرم رنگ توی ماشن رفته بودو   طی یک چشم بندی  قهوه ای بیرون اومده بود!!!  جل الخااالق!!!

لباس خواب سفید خوشگلم رو که ۲ بار هم نپوشیده بودم حتی،با هزار نذر و نیاز سپردم دست مامانم. ولی ....

صورتی تحویل گرفتم عزیزم!!!

یه مدت بود این بابای بیچاره ام سعی میکرد نه عرق کنه ،نه چیزی بخوره ،نه نفس بکشه، نه فعالیتی کنه که تحت هیچ شرایطی لباساش کثیف نشه! چون بیچاره هر وقت لباس سفید یا رنگ روشن تحویل مامانم میداد ، صورتی خال خال پشمی تحویل میگرفت!!!

از بس لباس صورتی پوشیده بود که چند بار توی کوچه  آدما به جای خواهرش  اشتباهی گرفتنش!!!

این خواهرم یه حوله داشت سفید با گلهای رنگی بود. مامانم حس کرد این رو باید بشوره. بعدش طبق معمول  حوله صورتی با گلهای رنگی  رسوند دست صاحبش. چند وقت بعد تر دوباره حس کرد فقط یه قسمت این حوله بینوا لک شده. این بود که روی اون قسمت به شعاع یک کله، وایتکس ریخت!!! خب طبیعتا اون قسمت سفید شده! رنگ گلهاش هم رفته! بقیه حوله صورتی گلداره!!!

یه وقتا فک میکنم اگه بخوام تک تک لباسای رنگرزی شده رو بذاریم کنار و دیگه نپوشیم باید حداکثر یک ماه بعد بابامو با لباس سفید راه راه مشکی از پشت میله های زندون بکشیم بیرون!! ( تا حالا به این فک نکرده بودم که بابام هم میتونه شکل دالتون ها بشه!!! )

البته اینم بگم که مامانم خیلی سعی میکنه!! بیچاره لباسای سفید و رنگی رو جدا میریزه توی ماشین ولی به هر حال ..

من که فک میکنم این ماشین لباسشوییمون تف رنگی میکنه روی لباسا!!!

*************************

پینوشت: دوستان عزیزم برای اینکه مدت زیادی بود آپ نکردم معذرت میخوام. اگه اون زمان اون پست رو نمی نوشتم و نمی گفتم که هر روز آپ میکنم مطمئن باشین که هر روز آپ میکردم! در اون زمان لازم بود با خودم لج کنم تا به کارام برسم که البته باز هم نرسیدم!! میخواستم تا پایان خرداد دیگه اینجا چیزی ننویسم ولی شرمنده محبت دوستان شدم و این پست از زیر دستم در رفت...

 پینوشت: از طرف چند تا از دوستان به بازی دعوت شدم. قبلا این بازی رو من انجام دادم. این دفعه کوتاه بیاین دیگه!