۵شنبه جمعه را چگونه گذراندید؟!! آیا؟؟!!

 

اینجوریا بود که با بروبچز یه دفعه فیلمون یاد هندوستان کرد و دلمون برای یکدگر اندازه گنجشک تازه از تخم دراومده شد و توبره ها رو بر دوش انداخته و 50 نفری جمع شدیم و ۵شنبه رفتیم فشم!! ( زود نوشت : قشم نه!!! فشم یه منطقه کوهستانی ییلاقی اطرافه تهرانه!!!  گفتم که بعضیا بدونن!!!)

اولش که رسیدیم  nهزار متر ارتفاع کوه  از این کوه پیچ پیچیا رو  با  پای پیاده!! (چه مشقتی ما کشیدییییم!!) رفتیم و رفتیم و رفتیم تا رسیدیم  به آدمدونی ( همون ساختمون !)   بعدش چون همه یه پا کوهنورد و ورزشکاریم و آخر آمادگی بدنی !! یک عالمه وقت ولو شدیم و  به طرز فجیع خاله زنک گشتیم !!

آخر شب من دیدم شب جمعه است !! به خیر اموات یه بازی پیشنهاد دادم ( رد کن بره)!!

انقدر وسط بازی جیغ زدیم  که تارهای صوتیمون جهش ژنتیکی پیدا کرد! آخراش صدای خر میدادیم!!  تا تونستیم هم خندیدیم! لب هامون بعد بازی ۳ برابر کش اومده بود!!!!

از همه بدتر عمق فاجعه بود!!!! که صبح شنبه  خودش رو نمایان ساخت!! از ناحیه نشیمنگاه  فرسایش یافته بودیم!!!  طبق آخرین آمار  قریب به خیلیا  توانایی نشستن رو از دست داده بودن!!! من یکی که اشکم در اومد سر کلاس روی صندلی نشستم!!

بعد دیگه تا ۶ صبح داشتیم  میخندیدیم و میزدیم تو سر و کله همدیگه و  انگشتمون رو میکردیم تو چشم بغل دستیمون و گیس روبروییمونو میکشیدیم و.....

صبح زود کله سحر هوا گرگ و میش ساعت ۹ صبح از خواب بیدار شدیم ... همه رفتن کوه  فقط ۳ تا کوزت  (گیلاسی ++)  موندن سفره صبحانه رو جمع کردن !!!!!  بعدش  چند تا برگشتن خبر آوردن هوا اون بالاها سرده!!!   ما هم اندازه خرس کوهی بنفش راه راه لباس پوشیدیم که یه وقت خدایی نکرده زبونم لال یخ نکنیم!! و بالاخره پیش به سوی اون بالاها راه افتادیم!!  انقدر لباس پوشیده بودیم که من دماغم میخارید نمیتونستم دستم رو تا اون بالا بیارم چه برسه به اینکه قرار بود کل هیکل رو تا نوک کوه برسونم!! مثل آدم آهنیه بیش فعال با هر بدبختی بود پرچم رو اون بالا زدیم و برگشتیم!!!

جای همه خالی یه دست فوتبال زدیم هلووووو!!!  با نتیجه ۱۲- ۵  تیم ما  باخت!!! حالا همچین اختلافی هم نیستا!!!   

این زمینمون شکل قیف بود!!!!زمین تیم ما نصف اونا هم نبود!!! بعد ما ۷ تا بودیم اونا ۶ تا !!! حالا از این ۷ تا ۳ تامون توی دروازه بودیم!!!اینو گفتم که همه بفهمن ما عمدا گل میخوردیم که تیم مقابل نگه شما خیلی قوی هستین و جر زنی شده!!!!! اصلندش هم ما  شکل تور ماهیگیری نشده بودیم!!!!!

این توپی که باهاش گل کوچیک بازی کردیم سایز نخود فرنگی  کال بود!!!  غرق بازی که میشدیم   با خیلی توجه  فقط میتونستیم پای اون یکی رو شوت کنیم!! همش پاهامون قاطی میشد!! الان من اومدم خونه جورابم رو در آوردم میبینم یه پام ۲ تا قوزک داره  اون یکی پام هم شصتش  با یکی عوض شده!! از یابنده تقاضا میشود با پیک موتوری  شصت من رو به دم در خونمون ارسال کند!

از آت و آشغال خوردن هم چیزی نگم بهتره!!! خدا خیرمون بده ان شاالله که هرچی چیپس و پفک و شکلات و ... توی بقالیای تهران بود بار زدیم بردیم اون بالا کوفت کردیم!!!  یه گیلاسی هم داریم  هر خوراکی بدی دستش تا تهش رو در نیاره و لیس نزنه کاغذش رو زمین نمیذاره!!! همش هم به خاطر اینه که اسراف نشه!!! خیر ببینه ایشالا!!!     .....  راستی اینم بگم!!   : اون بالای کوه این بسته مانچی رو باز کردیم!! هر یه دونه که میخوردیم تا کجامون میسوخت!!!  تند بوداااااا!!!!  همه سیاه و کبود شده بودن از شدت تندی ولی هیچ کس کم نمیاورد و میخوردن همه!!!  آب هم که در دسترس نبود!!!  ناگهان یک ظرف ماست موسیر پیدا کردیم!!!!  دیگه هیچ کس طاقت نیاورد و  از شدت سوزش نمیدونستیم ماست رو داریم توی کجامون میکنیم!!  ( منظورم چشم و گوش و دماغ بود!!)

خووولاصه این هله هوله ها رو تا جایی که جا داشتیم وارد بدن کردیم!!  موقع برگشت هم لواشک به دست گرفتیم که  عملیات جنبش فک همچنان تداوم داشته باشه!!!   توی این پیچ پیچ جاده  حس میکردم توی دل و رودم میکسر و جارو برقی روشنه!!! با دوستان جملگی حال تهوععععع پیدا کرده بودم!! هر یه پیچ که از جاده رد میکردیم خدا خدا میکردیم که از آسیب های بهداشتی فرد کناریمون در امان باشیم!!!  آخرش  زنده رسیدیم خونمون!!

 همین !!!! خیلی خوش گذشت!!  جای هیچ کس هم خالی نبود!

پ.ن ۱ : این چند روزه خیلی سرم شلوغه!!!!  اگه دیر بهتون سر زدم نزنین پای بیمعرفتی!! ایضا اگه دیر آپ کردم پای تنبلی!!

نظرات 60 + ارسال نظر
دخمل خوشگل یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:59 ب.ظ

میمیرم برای این همه حرف نا گفته!!!

دخمل خوشگل یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ب.ظ

حالا حالا حالا حالا همه دستا به بالا به این دخمل خوشگل بگید هزار ماشاللا سلاممممممممممم (خنده همراه با دندونای بنده )

بیا وسسسسط!!!!
دندونات مال خودت!!! من همین ۴-۵ دست دندونی که دارم برام کافیه!!! توی مسواک زدن همینا هم موندم!!! نههه!! به جون تو نمیتونم قبول کنم!!! خودت مسواک بزن!!! بیا دندونای منم مسواک بزن!!
زیادی حالت خووبه!!!!! نامزدی خوب بهت ساخته!!!!! بیکاری چه فشارهایی که نمیاره!!!

اقلیما دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام
پاشو بیا آپ کن.
این چه وضعشه؟؟؟
فعلا بای تا های

سلام اقلیما جون
میام!!!!
اینم یه مدلشه دیگه!!!
قربونت

نیناوتلویزیون دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 ق.ظ http://ninna-tv.blogfa.com

آآآآآآآآآآآآآآآاپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ ککککککککککککنننننننننننننننن
>:( میرما:(

ااااا تو که هنوز هستی!!!!! پس من این حلوا ها رو چی کار کنم؟؟!!

اربابیران دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:33 ب.ظ http://inja2022.blogfa.com

این مرض آپ نکردن ما مسری شده؟؟؟

یحتمل آری!!

دخمل خوشگل دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:34 ب.ظ

چیه حسودیت میشه
(هم به دندونم هم به الافیم) این هفته که گواهیناممو گرفتم بهت میگم الاف کیه؟

حسود هفففت نسلته!!! زبووووووون
خودم هم این هفته گواهینامه میگیریم!! زبوووووووووون!! ولی اون ۱ ترمی که ما جلو افتادیم رو چی میگی!!! بسوووووووووووز

شاذه دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:23 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام
کجایی دختر؟ خوووووووبی؟! دلم برات تنگ شده

سلام شاذه جون
دزدیده شدم!!!!!!
خوبم ! تو چطوری؟؟!!
قربونت!! منم دلم تنگ شدهههه

[ بدون نام ] دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام عزیزم...................دلم برات تنگ شده

تو روحی؟!!!!!!! دل کی برام تنگ شده آیا؟؟!!

نینا سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:57 ب.ظ http://viana65.blogfa.com

هیچ نمیای ببینی من مردم یا زنده

نینا جونم انقدر خجالتم نده!! میام پیشت!!!
خدا رو شکر زنده ای دیگه!!

[ بدون نام ] جمعه 2 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:29 ق.ظ http://no-1.blogsky.com

باز همینجوری اومدم این وسطا کامنت بنویسم ! البته زیاد هم بی دلیل نبود ! خواستم یه مقدار یاد گذشته هات بیافتی ! ببینی که کی (کِی نه ! کی) بودی ! از کجا به اینجاهایی که الان هستی رسیدی !!! قدر زندگیت رو بدونی ! به فکر خودت نیستی به فکر اون بچه هات باش ! آخه تا کی می خوای زهرماری بکشی !!!!!!! ها ؟! جوابمه منو بده ؟! چرا کشتیش ؟ (کِشتیش نه ! کُشتیش)

خلاصه ...... و اما تردمیل !
حالا خوبه که همسایه آدم تردمیل داشته باشه که حداقل می تونی بری چهار تا فحش بهشون بدی (حالا علنا چشم تو چشمه همسایه یا فقط تو دلت!) ولی وااای به روزی که تو خونه ی خودتون تردمیل باشه و افرادی هم باشن که به این ورزش مرفه (یا مفرح!) علاقه داشته باشن ! دیگه اونوقت نه می تونی چیزی بگی نه ناله نه نفرین نه هیچی دیگه فقط باید سوووووووت بزنی !!!!!!!

و اما یه چیزه دیگه !
می گم بیا یه نفرو استخدام کنیم جای منو تو بیاد برای کامنت هامون پاسخ بنویسه ! ها ؟ موافقی ؟!!!
یه مدت عقب افتاده بودم از کامنت ها کلی اضافه کاری کردم تا بالاخره امروز تموم شد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد